پالادیوم

پالادیوم


من از رندی نخواهم کرد توبه
و لو آذیتنی بالهجر و الحجر

پیوندها

جنجال شعری

چهارشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۶، ۰۲:۳۴ ق.ظ

دیدیم همه دارند در مورد شعر مطیعی نظر می دن،گفتیم ما که کارشناس محترم هستیم چرا نظرمون رو بیان نکنیم؟!عرضم به خدمتتون که چند تا نکته هست در رابطه با شعری که خونده شد:

اولا من هیچ گونه توهینی در این شعر ندیدم و متوجه نمی شم این اصرار بر هاله مقدسی در اطراف رئیس جمهور فعلی از کجا نشات گرفته و به واقع ما داریم به کجا می ریم؟!به جایی که تلاش کنیم فضا باز بشه با جانبداری از یک شخص فضای مخالفت رو تنگ می کنیم.

دوما می گن شعر مطیعی مصداق آتش به اختیار تر و تمیز بود!شعر مطیعی سیاسی بود چه ربطی به فرهنگ داشت؟!چرا اینقدر مستقیم و راحت و زود!!!می خواهید به  هدف برسید.چرا نمی دانید کار فرهنگی یعنی زحمت یعنی هنر یعنی عرق ریختن و فکر کردن،ساعت ها مطالعه کردن نه صرفا یک سیاهه تحویل مردم دادن و بعد هم غلو کردن که بله این بود آتش به اختیار.چرا اینقدر همه چیز رو تنزل می دید و بی ارزش می کنید؟!مطیعی شعر خواند یک شعر سیاسی،همین نه چیزی بیشتر.

سوما گفته میشه :چرا تریبون مصلی در اختیار گروه فکری خاصی هست.منم موافقم در اختیار گروه های فکری دیگر هم باشد و اگر قرار بر این شد که دیگرانی هم باشند به دو گروه اصلاح طلب ها و اصول گراها منحصر نشوند،این دو جریان اگر کمی از سرو صدای اضافی شان کم کنن و اجازه بدن گروه ها و جریان های دیگر هم نفس بکشن واقعا ممنون میشیم.اصلا زمینه اش سیاسی نباشد صرفا، فرهنگی هم باشد اجتماعی هم باشد.

  • نویسنده ....

در بروژ

يكشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۱۱ ق.ظ

*هشدار در خصوص خشونت در گزیده انتخاب شده از فیلم.



[نام فیلم:In Bruges]
[کارگردان:مارتین مک دونا]
[محصول سال 2008 بریتانیا و آمریکا]
[موسیقی:کارتر برول]
  • نویسنده ....

کدام اتحاد؟+پاورقی

جمعه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۳۸ ب.ظ
🚨اتحاد؟کدام اتحاد؟شوخی نکن

🔻این ایده اتحاد_برای_ایران و در_کنار_همیم بیشتر شبیه به شوخی است. شوخی از این حیث که جدی نیست، و اگر جدی است گفتنش الان به شوخی میزند.

🔻اتحاد یعنی چه؟ اتحاد چه کسی با چه کسی؟ مردم و دولت؟ مردم و حکومت؟ مردم و مردم؟ بیایید شوخی نکنیم، ما متحد نیستم. در کنار همم نیستیم. اتحاد عقبه دارد. ریشه دارد، پیامد دارد. مسئولیت دارد.

🔻اتحادی که با اسلحه سلفی ها اتحاد میشود، یک کنار هم قرار گرفتن تاکتیکی و لحظه ای از روی ترس است. اتحاد اینجا ارزش نیست. اتحاد انتخاب نیست. جبر است.  و الا کسروی هم با رضا خان اتحاد کرد. ای کاش حداقل آن قدر رو و کلاسیک اتحاد میکردیم. کسروی یک مشروطه خواه تندرو بود. دموکراسی خواه بود. اهل مجلس بود و حاکمیت قانون. اما بعد از سقوط مشروطه فهمید دولتِ دموکرات بدون ارتش قاهره یعنی زن بیوه. دولت بدون حاکمیت یعنی هیچ. یعنی لوس بازی لاکی بدون درک هابزی از قدرت. درک ما از قدرت حتی "کسروی مأب" هم نیست. تا بیخ گوش لیبرالیم، غافل از اینکه بدون حاکمیت مسلط بر قلمرو و مرز، دموکراسی یعنی باد هوا، یعنی پشم.

🔻ساده گویی کنیم: جواد بدون قاسم یعنی نقض غرض. قبول کنیم اینها را تازه داریم یاد میگیریم. علوم سیاسی سال اول. اتحاد؟ شوخی نکن. تا همین چند سال پیش به بهانه مادرِ دولت داشتیم پدر کشی میکردیم. اتحاد؟ باشه، دموکرات باش، حقوق بشر دوست باش، اما بدون امنیت حاکمیت، یعنی سوریه، یعنی پناه گاه های اروپایی.

🔻اما پدر هم همه چیز نیست. اگر هم هست قرار نیست رومانتیک باشد. وظیفه او حفظ مادر و فرزندان است و بس. او قرار نیست جای دیگر، خانه دیگری را فتح کند. قرار نیست کَل های بی فایده بزند. قرار نیست شیزوفرنیک باشد، قرار نیست ماجراجویی های بی حساب بکند. پدر جدید یعنی "نیشن استیت." یعنی جمهور منافع. فقط منافع.

🔻ساده: سلیمان بدون بر یا جام جواد هم یعنی نقض غرض. ساده تر: آنتی کلونیالیسم ما فقط در چارچوب منافع معنی دار بوده است و هست. لباسهای رنگین ایدیولوژیک تن "نیشن استیت" کردن یک سرکاری عظیم. یعنی فانتزی های توخالی. و اما اتحاد: تئوریسین های دلواپس انتظارات مالیخولیایی خود را از دولت مدرن کنار بگذارند و دموکراتهای دو آتیشه اهمیت ستون خیمه را درک کنند.

🔻هر وقت ازغدی و سروش، حسن عباسی و سعید حجاریان و شریعتمداری و قوچانی پشت یک میز نشستند و فهمیدند بدون دیگری ادامه ممکن نیست، میتوانیم از در_کنار_همیم حرف بزنیم. و الا اتحاد یک شوخی است.

🔻جالب اینکه دشمن هم نماد پدر را نشانه گرفته است هم مادر. او هر دو را فلج میخواهد. ما فلج نمیخواهیم. اما هردو را به لنگ انداخته ایم. هر وقت از خرید کالای خارجی وجدان درد گرفتی و  فهمیدی لبنان و سوریه جنگ منافع است و هروقت آتش به اختیاری را با مستندسازی رانتی اشتباه نگرفتی و فهمیدی دور دورهای تو در سعادت آباد صدقه سر مدافعین حرم است و هروقت از خود پرسیدی چرا مدیران تلویزیون استعفا میدهند آنوقت تا دلت خواست هشتگ در_کنار_همیم در کن. ازین صادقانه تر نمی توانستم با توحرف بزنم. اتحاد؟ کدام اتحاد؟ شوخی نکن.

[ یادداشت ]
[ ۱۹خرداد۱۳۹۶ -ایران-تهران]
میلاددخانچی

آنتی کلونیسم: گرایشات  ضد استعماری. این  اصطلاح  عنوانی  است  برای جنبش  هایی که بر  ضد استعمار  به ویژه  استعمار  سیاسی ،اقتصادی  و فرهنگی  امپریالیسم  فعالیت  می کنند.
نیشن استیت:دولت ملی
مرد در اینجا به معنای حاکمیت و قدرت نظامی زن به معنای دولت و دیپلماسی.رجوع شود به اینجا
  • نویسنده ....

کمی حرف و چند نکته

پنجشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۰۸ ق.ظ

یه مقدار حرف و چند تا نکته در مورد اتفاقات دیروز هست که دوست دارم بیان کنم.این رو بگم که دیروز که این اتفاق افتاد چند تا ستاره تو بخش مدیریت با هم روشن شد که عناوین و متن پست ها نشون می داد این اتفاق که کم اتفاقی هم نبوده افکار عمومی رو حداقل تو همین جامعه آماری کوچک متوجه و حساس کرده.من پست ها رو خوندم ولی از اونجایی که درگیر امتحانات هستم نمی تونم برای همه شما عزیزان(که به واقع عزیز هستین و تعارف هم ندارم باهاتون)کامنت بذارم این شد که فکر کردم همه حرفام رو تو همین پست بیان کنم.

اول اینکه تروریسم قصدش کشتن نیست (همان طوری که تو پست قبل گفتم)بلکه قصدش ترسوندنه اگرچه بهرحال به هدفش می رسه اما ما نباید اجازه بدیم تصور کنن می تونن این فضا رو تداوم ببخشن برای همین نباید بترسیم و اگر در جایگاه مسئولیتی هستیم مثلا رهبریم یا رئیس جمهور باشیم با هر تفکری که تو فضای شخصیمون داریم که مخالف یا موافق جنگیم یا هرچی،باید دو نکته رو رعایت کنیم نه باید بترسیم نه متفرق بشیم و در هر صورت از اتحاد بگیم.برای همین تعجبی نداره که رهبر می گه ترقه بازی و رئیس جمهور می گه اقدام بزدلانه.چون اونا به عنوان مسئول در وضعیت موضع گیری هستن و باید مقتدرانه رفتار بکنن حالا ما می تونیم با ترکیب ها و عبارات به کار رفته مشکل داشته باشیم ولی نفس عملشون درسته و باید این طوری باشه.باید نشون بدن که نترسیدن همون طور که ما باید عملا و ذهنا تمرین کنیم برای نترسیدن.چون تنها راه حل برون رفت از چنین وضعیتی نترسیدنه!

دو اینکه می گن چرا موضع گیری انتخاباتی شکل گرفته؟مگه یه عده ای از تروریست خوشحالن و...

مسلمه که وقتی انفجار اتفاق می افته مشخص نمی کنه از چه گروه و جناحی قربانی می گیره و امنیت یه مسئله ملیه.منتها این مسئله ملی در فضای انتخابات به یک مسئله جناحی تنزل پیدا کرده.قبلا درمورد رسم بد صحبت کردم.وقتی توی عرصه سیاست سنت بدی گذاشته بشه ما خواه ناخواه تبعاتش رو باید تحمل کنیم و بپذیریم که ادامه خواهد داشت.پیش تر ها گفتم توی تاریخ می گن هر کسی رسم وزیر کشی رو گذاشت دستش به خون تمام وزرای تاریخ آلوده ست،چون رسم بدی رو گذاشته.حالا چرا نباید وزیر کشته می شده؟چون خواه ناخواه جایگاه وزیر حکم ستون رو برای یه حکومت داشته و مسئله در نهایت مربوط به امنیت و حفظ وحدت در کشور بوده.(و این مثال رو من پیشترها برای احمدی نژاد زدم)وقتی کاندیداهای ریاست جمهوری گروهی رو که حافظ امنیت هستن می کوبونن و بهشون القاب می دن و قضیه امنیت ملی رو جناحی می کنن،این فضا به وجود میاد.حتی ممکنه افراد بی رغبت به انجام وظایفشون بشن توی فضای داخلی و در موقعیت خارجی هم یه معادله ساده ست وقتی شما با هر عبارتی بیان کنید که نیروهای امنیتی فلان،پیامی که از سمت مخالفان خارجیتون دریافت می شه اینه:آسیب پذیرن.چون توی فضای بین المللی همه بر سر قدرت دعوا دارن و هیچ وضعیت گل و بلبلی نیست و نمی تونه باشه و حالا حالا هم پیش نمیاد.اینه که کاملا طبیعیه که یه عده ای سوال داشته باشن خب حالا می خواهید چه کار کنید شما که مخالف بودین؟!

عده ای استدلال می کنن از کجا معلوم کار خودشون نباشه تا تبعیت در مردم ایجاد کنن؟!سوال خوبیه ولی استدلال خوبی نیست.چون ما توی فضای ناامنی هستیم.قرار گرفتن کشور ایران توی منطقه خاورمیانه که منطقه حاصلخیز جنگه خواه ناخواه متحمل ترکش هایی از این دست می شه.چون عواملی مثل اختلافات قومیتی_هویتی،دخالت قدرت های خارجی،رقابت های منطقه ای بر سر منابع اقتصادی و آب در طول تاریخ باعث جنگ های داخلی و جنگ های بین کشورها در منطقه خاورمیانه بوده و تروریسم فرزند این شرایط نابه سامان اجتماعی سیاسیه.

اما در مورد دشمن تراشی این سیاست غالب همه کشورها هست و تروریسم هم گاهی برچسبی برای تحت فشار قرار دادن کشورها در عرصه بین المللی بوده ولی مسئله داعش الان بدون توجه به اینکه ریشه اش از کجاست الان همه کشورها رو درگیر کرده و هرگونه غفلت امنیتی راه نفوذی برای این گروه میشه.بعد تصور نکنید وقتی از داعش حرف می زنیم داریم از یه گروه بدوی بی سواد و بی مغز حرف می زنیم.بین سرکرده های داعش افرادی با مدارک پزشکی،مهندسی و مدارک دکترا دیده میشه و تعدادشون هم کم نیست.نیرو از جوامع توسعه یافته و پیشرفته هم دارند و کم هم نیستن.پس ما در عصر حاضر با مغولان بی سواد رو به رو نیستیم با کسانی رو به روییم که تحصیلات دانشگاهی دارن،کتاب خوندن ولی اسلحه دست گرفتن و دارن آدم می کشن!

فعلا نکته دیگه ای به ذهنم نمیرسه اگر رسید اضافه می کنم.

  • نویسنده ....

یک روز با فوکو

پنجشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۲۸ ب.ظ

                                          


کلاس قرار بود ساعت دو  شروع بشه اما با توجه به تجربه قبلی ترجیح دادم نیم ساعت زودتر حاضر بشم.در کلاس بسته بود برای همین سرک کشیدم ببینم کسی آمده یا نه،که در نتیجه چند نفری رو دیدم که مقابلشون یک آقایی که شبیه شیخ پریشان با موهای آشفته که تیشرت پوشیده بود  و سر در کتاب فرو برده،نشسته بود.با خودم گفتم خب کلاس قبلی هنوز تموم نشده.اما از اونجایی که آقایی که به نظر می رسید استاد باشه ظاهرش عجیب و غریب بود باعث شد از روی کنجکاوی دوباره سرک بکشم که در همین لحظه اون هم سرش رو بالا آورد و دیدم عه این استاده چقدر در میان اون انبوه موها شبیه میلاد دخانچیه!

خلاصه در کلاس رو باز کردن و دیدم درست آمدم.مشغول مرور  کتابی بود که می خواست تدریس بکنه،زودتر اومده بود که بدقول نشه.قبل از اینکه بقیه بچه ها بیان،خودمون رو معرفی کردیم و خلاصه بحث رو کلید زد.بحث پیرامون اندیشه های فوکو درباره حکومت بود.نتیجه همه صحبت هایی که از ساعت 2 تا 7 شد این بود که :فوکو شما رو از جادوی حکمرانی آگاه می کنه. پیش فرض ها رو در ارتباط با حوزه دانش علوم انسانی به چالش می کشه و خلاف جهت رودخانه شنا می کنه و با یک رویکرد انتقادی نسبت به جریان های اندیشه سیاسی می گه:مکانیزم اعمال قدرت و غایت تو رو نمی طلبم.بعد از انقلاب ایران به این نتیجه رسیده که همه چیز جبر ساختاری حکومت نیست و ضمیر و اراده افراد می تونه موثر واقع بشه.جامعه مدنی و تشکلاتی از این دست رو در کشورهای لیبرال در مسیر ایجاد تابعیت در شهروندان تلقی می کنه و...مسائلی از این دست که شرح دادن و پرداختن به جزئیات و تفهمیش همه بچه های کلاس رو درگیر کرده بود.بعضی بحث ها حول محور معرفت شناختی بود.در این میان آقای دخانچی نه تنها شبیه این استادهای عصا قورت داده حرف نمی زد که یا باید روی میز پیداش می کردید یا یک دفعه ای وسط بحث جدی آب میوه اش رو می نوشید: ))

چنین انسان ریلکس و راحتی بودند:دی.مسائل رو خیلی ساده و قابل فهم شرح می داد و در پاسخ به کسانی که می خوان نشون بدن از دماغ فیل افتاده گانی غور کرده در حجمی از کتاب ها هستند خندیده و می گفت:دانش فقط یک قطره ست نه چیزی بیشتر.

این کلاس بیشتر از اینکه برای من فهم و درکی نسبت به فوکو رو حاصل کنه حس و شناخت بهتری نسبت به آدم هایی ایجاد کرد که به دور از تکبر،به معنی واقعی کلمه خودشون هستند،بدور از ادا و اطوارهای تهوع آور و در این میان اینکه چه جوری قضاوت بشن یا از تعداد دنبال کننده های اینستاگرامشون کم بشه یا بهش اضافه بشه اهمیتی نداره.

در آخر هم همه با هم چند تا عکس یادگاری گرفتیم و روز با یه خاطره عالی به پایان رسید:)

                                                       

                                                                       

  • نویسنده ....

سیالیت در فضای سیاسی

پنجشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۲:۰۸ ب.ظ

🚨چند نکته درباره انتخابات

🔻غیر از اصلاح طلبان و اصولگرایان ایدیولوژیک  به نظر میرسد عده زیادی با یک حس تناقض عمیق به انتظار صندوق رای نشسته اند. سعید زیبا کلام که از مخالفان سرسخت  شهرداری بود، تصمیم گرفته است رای به اصولگرایی بدهد و چپ های دانشگاه تهران که تفریحشان فحش دادن به نئولیبرالیسم است میخواهند به اعتدالیون رای دهند. بعضی از طبقه متوسط دلخسته از اصلاح طلبی تصمیم به رای دادن به اصولگرایی گرفته اند وبعضی از  مخالفان نظام میخواهند به اصلاح طلبی رای دهند. خلاصه اینکه قشر زیادی حسی متناقض دارند و این خبر از یک نوع پاراگماتیسم سیاسی در  جامعه میدهد که پیامدش میتواند یک نوع عرفی شدن خشن باشد.

🔻صدا و سیما در روزهای تبلیغاتی همه مرزها و خط قرمز ها را درنوردید. چرا این انرژی و تحمل خط قرمزها را در طول چهار سال تقسیم نکنیم؟ چطور در یک فیلم تبلیغاتی میتوانیم همه مشکلات را به تصویر بکشیم اما در ایام غیر انتخاباتی همان تصاویر خط قرمزند؟ اتفاقا به تصویر کشیدن نقاط کور توسط اهالی فرهنگ با اغراض غیر سیاسی میتواند به ما کمک کند. نشان دادن فقر و اعتراض کارگران میتواند جامعه را نسبت به مشکلات آگاه کند. خواهش میکنم این قصه را جدی بگیریم.

🔻قبلا هم گفتم. کنسرت مردم و کنسرت موسیقی به هم گره خورده اند. ایجاد شغل برای طبقه پایین یعنی همکاری طبقه بالا و همکاری طبقه بالا یعنی قدرت، سهم خواهی و اعمال اراده در حوزه فرهنگ و اجتماع. همان سرمایه داری که کارخانه میسازد یا خودش اسپانسر کنسرت میشود یا فرزندانش میخواهند به کنسرت بروند. الهیات سیاسی متناقض پیامد سیاسی متناقض خواهد داشت.

🔻قبلا هم گفتم. دولت اعتدال دولت بورینگها، حفظ وضع موجود و تغییرات به شدت کند است. امیدوارم این دولت در صورت انتخاب شدن مجدد کمی چابک شود و صدای فقر طبقه پایین را بشنود و برای آن درست برنامه ریزی کند. این فاصله طبقاتی جدی است. نخبگان به خصوص نخبگان اقتصادی هم فعال شوند و طرح و ایده بدهند و با ایجاد یک فضای ضربتی به خروج از این بحران کمک کنند. همچنین این دولت باید تمشیت سابق را کنار بگذارد و با مردم وارد گفتگو شود. چیدن تخم مرغ ها در سبد برجام هم دیگر بس است.  اداره دولت فقط مذاکره نیست.

🔻دولت اصولگرایان در صورت انتخاب، نمی دانیم چه هستند. نه دکترینی دارند و نه برنامه منسجمی و از آنجا که محکوم به بازی در منطق دولت هستند هرگونه اشتباه و ناکارآمدیشان به حساب کل نظام گذاشته میشود و این برای نظام یک خطراست. اگر مصلحت و امنیت نظام را معیار قرار دهیم حقوق نجومی به املاک نجومی ترجیح دارد چرا که برای اولی زبان مقاومت وجود دارد و برای دومی نه و این یعنی مقدمه یک پیامد خطرناک. میتوان دولت اعتدال را"بورینگ"خواند، در غیر این صورت دولت را فقط باید"رییس"خواند. همچنین جولان تتلو یعنی مقدمه مشاییت. یعنی تکرار همان صحنه های قبلی.

🔻اینکه اصولگرایان در میان قاطبه هنرمندان و اهالی فرهنگ نفوذ و حمایت کمی دارند از چه چیزی پرده بردای میکند؟ اینکه اصلاح طلبان رای های مصلحتی را از آن خود میکنند از چه چیزی پرده برداری میکند؟ اینها سوالها همه در لایه فلسفه سیاسی قابل طرح اند. نخبگان سوال بپرسند.

🔻قرار بود این انتخابات دوقطبی نباشد. چرا دو قطبی شد؟ مخالفان ایده دوقطبی پاسخ دهند. نمی توانندچون صادق نبودند. ملازمه عدم ایجاد فضای دوقطبی، عدم به رسمیت شناختن دو قطبی ها در حوزه فرهنگ است. یعنی همان سیالیت و جیوگی. نمی توان درهمه جا دو قطبی بود و در سیاست دو قطبی نبود. جیوگی را به رسمیت بشناسیم.

🔻خواهش میکنم همه خود را یک ملت بفهمیم. آز ان اصلاح طلب دو آتیشه تا آن حزب اللهی انقلابی. مشکل فقر، بیکاری، فاصله طبقاتی، مشکل همه ماست. از فردای انتخابات همه یک ملت بشویم و با کمک همدیگر این مشکلات را حل کنیم. خواهش میکنم. فرصت برای دعواهای زرگری بیخود واقعا نداریم. نخبگان تنبل هم وارد شوند. همه احساس مسیولیت کنیم. خواهش میکنم.

🔻اینکه طرفداران نامزدها به کف خیابان آمده اند و دارند با مردم حرف میزنند یک اتفاق خارق العاده است. این یعنی امر سیاسی. این یعنی همان پویایی مدنی هرچند برای انتخابات. این یعنی مصادره نشدن همه چیز توسط سرمایه. این یعنی زنده بودن فرهنگ و جامعه. این یعنی یک ایده ال نسبی. مردم در کف خیابان، گفتگوهای رودر رو و شنیدن یکدیگر یعنی همان حوزه عمومی مورد نیاز. اجازه بدهیم برنده انتخابات تولد و بقای حوزه عمومی باشد. چپ و راست و شبکه قدرت معطوف به آنها می آیند و میروند. ما میمانیم و ما.

🔻جای گفتمان چپ و اسلامسیم در فضای سیاسی ما خالیست. چپ میتواند فقدانهای نظری و عملی عدالتگرایانه ما را بار دیگر پر کندو اسلامیسم میتواند ما را با هم در یک جبهه در فضای مدنی وارد گفتگو کند. همه چیز نباید توسط استیت مصادره شود.


☑️ کانال رسمی میلاد دخانچی👇
@MiladDokhanchi

  • نویسنده ....

چرا عاشق بالیوود هستیم؟

دوشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ۰۲:۳۴ ب.ظ


زیر پوشش ترانه و پی‌رنگ، رگه‌های مسئله‌ای بسیار جدی به چشم می‌خورند. این را نه در برخورد با قهرمان بلکه در برخورد با ضدقهرمان درمی‌یابیم. ضدقهرمان بالیوودی تجسم چیزی است که به اعتقاد هندیان، خاطر هند را می‌آزارد. سالیان درازی است که استعمارگران بریتانیایی با سرهای تراشیده و چشمان آبی سرد، مالکان فئودال هرزه، کله‌گنده‌های مواد مخدر با عینک‌های آفتابی کهربایی، سیاستمداران فاسد با کورتا۲های سفید آهاردار و به‌طور طبیعی تروریست‌هایی از هر طبقه در شمار ضدقهرمان‌ها بوده‌اند. اما در مجموعه‌ای از فیلم‌های اخیر، ضدقهرمان در قالب شیاطین درونی در خود هند درآمده است زیرا این کشور در حال انتقالی پررنج به مدرنیتۀ جهانی است.

گسترۀ بالیوود بسیار فراتر از هند است. این ملودرام‌ها که به‌زعم اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها زننده هستند، در کوالالامپور و قاهره بسیار مورد پسندند. این سینمای جهان جنوب است، تصویری خنده‌دار از هالیوود در اتاق آیینه.

در امریکا، برای کسی مهم نیست که انتقال فرهنگ جهانی –که درواقع فرهنگ آمریکایی است- چه احساسی در آن‌سوی جهان برمی‌انگیزد. اما این روند خنثی نیست. این انتقال، ناآرامی‌هایی عمیق بر جا می‌گذارد و جامعه، آداب‌ورسوم، ارزش‌ها و روابط آن را بازآرایی می‌کند. 


متن کامل در ترجمان

  • نویسنده ....