پالادیوم

پالادیوم


من از رندی نخواهم کرد توبه
و لو آذیتنی بالهجر و الحجر

پیوندها

پرسش

جمعه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۶، ۰۹:۳۸ ب.ظ

جناب دخانچی سوالی رو توی صفحه شون مطرح کردن که برام جالب بود،دوست دارم بدونم پاسخ شما به این سوال چیه.

  • نویسنده ....

افتخار

چهارشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ۰۶:۰۱ ب.ظ

بعضى هابه شکل مچ پایشان افتخارمیکنند.

بعضى توى پیاده روهاى شهرمیچرخندوبه گوشت باسن شان افتخارمیکنند.

استخوانهاوگوشتهاى بدن براى خیلى هاجاى افتخاراست.

بعضى به ماشینهاى جلوى مسجدعزادارى  پدرشان افتخارمیکنند.

بعضى به عضوکوچکشان پلاستیک تزریق میکنندتابتوانندبه آن افتخارکنند.

بعضى دیگربه شهرى دوردرانتهاى جهان میروندتابه شهروکشورى که دیگران ساخته اندافتخارکنند.

بعضى به سجده هاى مخفیانه دیگران افتخارمیکنند.

بعضى خطى قرمزدورلبشان میکشندوبه آن افتخارمیکنند.

بعضى به کتابهایى که دیگران نوشته اندبه فیلمهایى که دیگران ساخته اندوبه موسیقى حاصل دسترنج دیگران افتخارمیکنند.

بعضى به پادشاهى که هزاران سال پیش حکمرانى کرده افتخارمیکنند.

افتخاربه آهن وپلاستیک وچوب وآجر 

افتخاربه گوشت واستخوان وپارچه تمامى ندارد.

افتخاربه غذایى که زیردندانهایمان جویده میشود. 

گویاهمه یک کاپ طلا روى سرگذاشته ودرجهان درحال دویدن اند....

رضاپیرحیاتی

  • نویسنده ....

سرنوشت شگفت انگیز املی پولن

دوشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۶، ۱۲:۴۴ ق.ظ

 


[نام فیلم:Le Fabuleux Destin d'Amélie Poulain ]
[نام کارگردان:ژان پیر ژونه]
[محصول سال 2001 فرانسه]
[نام نویسنده:گیوم لورن]
[نام بازیگر:اودره توتو]
[موسیقی:یان تیرسن]

  • نویسنده ....

شکست پرسش های کلیشه ای

يكشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۶، ۰۲:۰۴ ب.ظ

 

 

مدتی هست در مورد مسائل زنان ننوشتم،چالش کلیشه برعکس بهانه شد تا حرف هایی رو که مدت هاست دوست دارم بیان کنم رو بالاخره بنویسمشون نه به عنوان موافق این چالش و نه حتی مخالف فقط "بهانه ای" شد.

این رو بگم اگر شما از جمله افرادی هستید که مذهبی نیستید اسلام رو قبول ندارید یا تفکر سکولار دارید به این معنا که می گید دین رو چه به مسائل زندگی،در دایره این بحث قرار نمی گیرید،چون این متن از اساس با تفکر شما در تضاده پس بحث کردن پیرامونش فقط زمان شما رو هدر می ده.شما در همون زمینه فکری خودتون تلاش بکنید و سعی کنید به خواسته هاتون برسید.

خب پس این متن در مورد زنان مسلمان و معتقد هست و اونها رو مخاطب خودش قرار می ده.

ببینید عزیزان،من از اساس فمینیست اسلامی رو ترکیب نامانوسی می دونم،چرا که دین اسلام پیش از اینکه جنبشی به نام فمینیسم شکل بگیره از حقوق زنان صحبت می کنه و حتی جایگاه برابری رو به لحاظ انسانی براشون قائل میشه و حضرت محمد(ص)به عنوان پیشتاز و یک مصلح اجتماعی به تغییرات بنیادینی در مسائل زنان دست می زنه.برای فهم بهتر تلاش های ایشان معتقدم بایستی خودمون رو در همان موقعیت تاریخی و فرهنگی فرض کنیم.وضعیتی که زنان با چهار پایان هم پایه در نظر گرفته میشدند و به همراه اموال مردان به ارث می رسیدند،دختران زنده به گور میشدند یا به کنیزی فروخته میشدند.زنان در هیچ فرآیند اجتماعی مشارکت داده نمی شدند.پیامبر اسلام جنبشی رو شروع کردند و کلید زدند که از اساس هیچ پذیرشی در اجتماع خودش نداشت و حتی منجر به طرد شدن و اهانت به ایشان شد.ولی همچنان بر خواسته های خودشون در خصوص حقوق زنان پافشاری کردند تا به نتیجه برسه و حاصلش این شد:به زنان ارث می رسد.زنان می توانند برابر با مردان علم آموزی کنند.آن ها می توانند در اجتماع فعالیت داشته باشند.ثروتشان متعلق به خودشان است.زنده به گور نمی شوند.با مردان برابرند و تنها تقوا هریک از آن ها را برتری می دهد.بابت شیر دادن به فرزندانشان بابت نظافت خانه هیچ وظیفه ای ندارند و می توانند پول دریافت کنند.آن ها می توانند در پیمان ها همانند مردان مشارکت کنند و حق رای داشته باشند.آن ها می توانند به خواست خودشان در جنگ ها حضور داشته باشند و حتی اسلحه به دست بگیرند.آن ها این حق را دارند که از ازدواج امتناع کنند.

این قوانین در مقایسه با شرایط پیش از خودش بسیار مترقی و پیش رو بود که شرایط زنان رو در جامعه بدوی شبه جزیره عربستان تغییر داد.ضمن اینکه آخرین وصیت پیامبر اسلام با تاکید بر این نکته بود که به زنان احترام بگذارید.

سوال:چند نفر از مدعیان حقوق زنان در زمانه ما چه مرد و چه زن حاضرند چنین هزینه ای برای تفکراتشان بپردازند؟

چند نفر خواست هایی به این اندازه متفاوت و مترقی تر از وضعیت کنونی جامعه خودشان در مسائل زنان دارند؟

چند نفرشان موفق شده اند؟

و سوالاتی دیگر که برای من وجود دارد و دغدغه هست:چرا خواست ها و مطالبات مطرح شده از سوی پیامبر اسلام در جامعه اسلامی ایرانی اینقدر کمرنگ است؟

چرا زنان خانه داری و شیر دادن به فرزندان را وظایف خود تلقی می کنند؟

چرا نفقه گرفتن و مهریه و صیغه شکل نازلی پیدا کرده ولی مسائلی مثل ازدواج سفید و تن فروشی  دارای ارج و قرب شده است؟

چرا زنان جامعه با قوانین مصوب در ارتباط با مسائل خودشان آگاهی ندارند؟

گشت ارشاد آیا در تناقض صریح با اصل احترام به زنان از سوی پیامبر اسلام نیست؟

چرا گشت امنیت جایگزین گشت ارشاد نمیشود تا زنان در آرامش بتوانند در جامعه حضور داشته باشند؟

چرا مسئله حضور حضرت زهرا(س) در مسجد و دفاع از حق خودش به عنوان یک انسان به سبب مالکیت فدک در منبرهای اسلامی در ایران به تبعیت و پشتیبانی از ولایت مطرح می شود و نه تلاش زنی در قرن ها پیش برای مطالبه حق خود؟

چرا تنها به حضرت معصومه(س) اشاره میشود که مجرد ماندند و اشاره ای به تمام دختران امام موسی کاظم(ع)نمیشود که هیچ کدامشان ازدواج نکردند و برای تبلیغ دین به شهرها و کشورهای همجوار رفتند؟

چرا به زنان رزمنده در سپاه پیامبر اشاره ای نمیشود و صرفا به اینکه در جنگ ها پرستار بوده اند،پرداخته می شود؟

چرا گفته نمی شود که حضرت خدیجه (س)با وجود تمام محاسنی که داشته اند اگر در جامعه امروزی بودند به سبب بیوه بودن و تفاوت سنی با حضرت محمد(ص)،پذیرش نمی شدند؟

چرا گفته نمیشود که حضرت زینب (س)که حقیقت کربلا را زنده نگه داشت،در اجتماع مردمان صدایش شنیده شد و در پستوی خانه اش نمانده بود؟

و چندین پرسش دیگر که میشود مطرح کرد و تامل کرد که آیا اسلامی که در ایران وجود دارد و شناخته میشود و تبلیغ می شود،آیا همان دینی است که حضرت محمد(ص) برای انسان ها آورد؟

به این ها اضافه کنید که یکی از شخصیت های قرآن زنی به نام آسیه است که به سبب ایمانش از همسرش"نافرمانی" می کند.

به این ها اضافه کنید صفورا را که از پدرش می خواهد"مردی را که به تازگی شناخته و قابل اعتماد یافته" بپذیرد و به او کاری بدهد.

به این ها اضافه کنید احکام مربوط به مسائل زنان را که با تغییر شرایط اجتماع با کمترین تغییر مواجه شده است.

 

  • نویسنده ....

صورت زخمی

سه شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۶، ۰۲:۵۲ ق.ظ

 

 


[نام فیلم:Scarface]
[نام کارگردان:برایان دی پالما]
[محصول سال 1983 آمریکا]
[بازیگر:آل پاچینو]

 

 

  • نویسنده ....

این قسمت:بازگشت به آلپ

دوشنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ۰۹:۰۶ ب.ظ

حسی شبیه وقتی که هایدی میبینه تمام نون های گرم و تازه ای که برای مادربزرگ پیتر جمع می کرد،بیات شدن.

  • نویسنده ....

جهنم

شنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۶، ۰۱:۳۸ ق.ظ


وقتی می خوام جهنم رو تصور کنم،یک عده آدم خوش قیافه رو تصور می کنم با لباس های خوب کنار دریا نشستن پشت میزای سفید دارن بی مکث چای می نوشن،بعد موج با قدرت می خوره بهشون اما از جاشون تکون نمی خورن،حتی میزشون کج هم نمیشه.از آسمون مواد مذاب می ریزه،آتشین و قرمز و سیاه ولی اینا نشستن بدون اینکه زخمی بردارن یا گرمشون بشه باد می خوره به لباساشون به موهاشون،موهاشون می خوره به صورتشون چشماشون مات یک گوشه،یک گوشه نامعلوم یک گوشه ناپیدا بعد همینطوری بی مکث چای می نوشن.زندگی می کنن کنار همون دریا،خوشی می کنن کنار همون دریا ولی لبشون نمی خنده،انگار گم شدن،انگار تنهان،انگار محکوم شدن که برای همیشه تنها باشن،حال دلشون خوب نیست.نه مذابی روی سرشون میریزه نه موج دریا می بردشون انگار توی یک نقاشی تا ابد اسیر شدن،نقاشی که ماجرایی نداره،شاید گذشته اما آینده ای نداره.یک تصویر صامت بی حرکت با حضور آدم هایی که روح ندارن،زندگی ندارن.آره گمونم جهنم باید این شکلی باشه.

  • نویسنده ....

زندگی زیباست

شنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۴۰ ق.ظ



[نام فیلم:Life is Beautiful]
[کارگردان:روبرتو بنینی]
[محصول سال 1997 ایتالیا]
[موسیقی:نیکولا پیوانی]
  • نویسنده ....

برای سه دوست

جمعه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۵۰ ق.ظ

 یک نوشته هایی هستند که با الهام از کلمه ای،جمله ای یا نوشته ای از تو نوشته شده اند،حسی را تداوم داده اند،شکافته اند،از آن دنیای جدید خلق کرده اند،به آن ماهیت داده اند و ثبتش کرده اند،می دانید نمی شود رفت برای نویسنده هایش نوشت: ممنونم،لطف داری،چه زیبا!،چه خوب که به یاد من بودی و از این حرف ها.نمی شود با چند کلمه ساده در مورد نوشته هایشان نظر داد و ماجرا را ختم به خیر کرد،چون برایم ساده نیست،دلم می خواهد تک تک کلماتشان را در آغوش بکشم،دلم می خواهد چندباری نوشته هایشان را بخوانم،آن کلماتی که از ذهن دیگری در امتداد کلماتم خلق شده،در امتداد احساسم شکل گرفته و از همذات پنداری عزیزی با نوشته ای به قلمم،جوشیده و شروع شده.چیزی که اتفاق افتاده،ساده نیست که بتوانم ساده از کنارش بگذرم،همان چیزی ست که به نوشته ای ارزش می دهد،امتیاز می دهد،هر وقت بتوانی حصاری را بشکنی و دنیای نوشته ای را آن قدر بزرگ کنی که قلم های دیگر را به حرکت دربیاورد یعنی"توانسته ای به آن رگ خواب نوشتن دست پیدا کنی".بهترین هدیه ای که دوستی می تواند به تو بدهد این ست که آن حس درونی آن افکار چرخان در سرش را که با خواندن تکه ای از تو شکل گرفته در کالبد کلمه ای و با قلمی ثبت کند.این نشان می دهد نوشته تو روح داشته،گیرم نه روحی کامل بلکه الکن،اما توانسته حرف بزند،توانسته به حیات خودش تداوم ببخشد،توانسته زنده بشود،زایندگی کند،جریان داشته باشد.چه کسی را رغبت نشستن در کنار آبگیری ست که از ماندن و سکون بالاخره می گندد.شوق در نشستن در کنار رودخانه ای ست که جریان پیدا می کند و طراوت می بخشد،پس هر اثری که بتواند خود را تکثیر کند،بذری ست شکوفا.در آن چیزی اصالت دارد یا بهتر ست بگویم اصالتی را پیدا کرده است؛اصالتی که می توان درموردش حرف زد،به چالشش کشید،قبولش داشت،حسش کرد.این سه نوشته(تاریخ ناتمام،در شبکه ای از خطوط متقاطع،برای قلم بی فصلی) سه دوست آنقدر برایم باارزش بود که نمی توانستم پای نوشته هایشان کلمه ای را بیهوده بنویسم ولی گریزی از نوشتن نیست برای عرض ارادت،پس می گویم:"برایم آن چه نوشته اید،آن قدر باارزش ست که در کلمات نمی گنجد."

 

 

  • نویسنده ....

سیندرفلا

چهارشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۱۴ ق.ظ

 

 دریافت

  • نویسنده ....