پالادیوم

پالادیوم


من از رندی نخواهم کرد توبه
و لو آذیتنی بالهجر و الحجر

پیوندها

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دیگران» ثبت شده است

ویلایی ها

چهارشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۶، ۱۱:۱۱ ب.ظ

 نمی‌دانم از جنگ، چه زخمی سهم من شده که «ویلایی‌ها» را نه در سینما و نه امروز در خانه، نتوانستم تا آخر ببینم اما همین‌جا، از عوامل این اثر، تقدیر می‌کنم! «ویلایی‌ها» روایت زندگی توأم با رنج همسران شهدا است که رنج‌شان، در لابه‌لای رنج مادران و پدران و فرزندان شهدا، ایضا حماسه‌آفرینی خود شهیدان، هرگز آن‌چنان که باید، فهم نشد! «ویلایی‌ها» قصه‌ی زنانی است که بیش از آن‌که حق داشته باشند شهره به نام و نشان خود باشند، علی‌الدوام «همسر شهید» خوانده می‌شوند؛ گاه با افتخار و مع‌الاسف گاه هم‌چون یک چماق! «ویلایی‌ها» داستان زنان جوانی است که اگر جایی، سخنی برخلاف افکار و عقاید شوهر شهیدشان ابراز کردند، این طعنه را شنیدند که «حالا مگر چند سال، با آن والامقامان آسمانی، زندگی کرده بودند!» و اگر همواره همان گفتند که شوی شهیدشان، این طعنه را که «کاش نان خودشان را خورده بودند!» آری! «ویلایی‌ها» حکایت زنانی است که اگر ازدواج مجدد کردند، جوری لعن شدند و اگر نه، جوری دیگر! «ویلایی‌ها» بیان دردمندانه‌ی همان چراغ‌قوه‌ی زشت و زننده‌‌ای است که همیشه روی صورت همسران شهدا وجود داشته! آرایش کردند؛ به چه حقی؟! و نکردند؛ باز به چه حقی؟! درس را ادامه دادند؛ به چه حقی؟! و ندادند؛ باز به چه حقی؟! وارد زندگی جدید شدند؛ به چه حقی؟! و نشدند؛ باز به چه حقی؟! زندگی جدید را با فلانی‌ها پیش بردند؛ به چه حقی؟! و با بهمانی‌ها؛ باز به چه حقی؟! پس بگذار سخن به صراحت بگویم؛ «ما بعد از شهدا، ظلمی که به همسران شهدا کردیم، به خود شهدا نکردیم!» گویی زندگی در مدینه‌ی فاضله‌ای می‌کنیم که در آن، نه رئیس‌جمهور خطا می‌کند، نه هیچ‌یک از آحاد جمهور! نه رئیس مجلس، نه رئیس قوه‌ی قضا! نه رئیس صدا و سیما، نه رئیس بنیاد شهید! گلستان بی‌فقر و فحشا و فساد و تبعیضی است که برای پاسداری از آن، فقط باید مراقبت از همسران شهدا کرد که مبادا ثمره‌ی خون شهیدان را هدر دهند! بهشت برینی است که همه و همه، همان گونه مشی می‌کنند که مد نظر شهدا بود، الا همسران متأسفانه می‌خواهم بگویم بدبخت شهدا! القصه! چند روز پیش، مادرم را برده بودم دوا و دکتر! مسافری که جلو نشسته بود، داشت به راننده می‌گفت: «همه‌ی سهمیه‌ها را همین همسران شهدا برده‌اند؛ یکی از یکی، بدتر!» خدایا! شاهد باش که ما همان تعلق خاطری را که به «شهادت پدران‌مان» داریم، به «سلامت مادران‌مان» نیز داریم... تو شاهد باش، خدایا

حسین قدیانی

  • نویسنده ....

افتخار

چهارشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ۰۶:۰۱ ب.ظ

بعضى هابه شکل مچ پایشان افتخارمیکنند.

بعضى توى پیاده روهاى شهرمیچرخندوبه گوشت باسن شان افتخارمیکنند.

استخوانهاوگوشتهاى بدن براى خیلى هاجاى افتخاراست.

بعضى به ماشینهاى جلوى مسجدعزادارى  پدرشان افتخارمیکنند.

بعضى به عضوکوچکشان پلاستیک تزریق میکنندتابتوانندبه آن افتخارکنند.

بعضى دیگربه شهرى دوردرانتهاى جهان میروندتابه شهروکشورى که دیگران ساخته اندافتخارکنند.

بعضى به سجده هاى مخفیانه دیگران افتخارمیکنند.

بعضى خطى قرمزدورلبشان میکشندوبه آن افتخارمیکنند.

بعضى به کتابهایى که دیگران نوشته اندبه فیلمهایى که دیگران ساخته اندوبه موسیقى حاصل دسترنج دیگران افتخارمیکنند.

بعضى به پادشاهى که هزاران سال پیش حکمرانى کرده افتخارمیکنند.

افتخاربه آهن وپلاستیک وچوب وآجر 

افتخاربه گوشت واستخوان وپارچه تمامى ندارد.

افتخاربه غذایى که زیردندانهایمان جویده میشود. 

گویاهمه یک کاپ طلا روى سرگذاشته ودرجهان درحال دویدن اند....

رضاپیرحیاتی

  • نویسنده ....

بدنمندی

چهارشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۵۱ ب.ظ

فمنیسم، از معدود گفتارهایی ست که اتفاقا ارجاعی آشکار و بدون پیچیدگی های تئوریک دارد: بدن زنانه. بدن زنانه مفهومی انتزاعی مثل جوهر و عرض و جنس و فصل نیست که نیاز به تعریف دقیق داشته باشد تا بتوان آن را فهمید. ما همه گی بدنی داریم و به میانجی همین بدن، اعم از آن که زن باشیم یا مرد، تجربه ای از حضور و بدن زنانه در جهان داریم. فمنیسم با مساله سازی بر سر زیست و سرشت و سرنوشت همین تجربه از بدن زنانه ست که گفتاری سیاسی را می تواند سامان دهد. این که این بدن کمتر رنج بکشد، کمتر استثمار شود، تنها مساله ی زنان نیست، مساله ی هر موجود بدن مندی ست که در معیت بدن های زنانه زیست می کند. کیفیت و تحول وضع زنان، وضع همه ی ما را تغییر می دهد، چرا که نخستین پیوند انسان با جهان، پیوند او با بدنی زنانه ست. فمنیسم برخلاف تصور بوقچی های موافق و مخالفش، دعوا بر سر روابط جنسی بی بند و بار و ولنگار و ... نیست، دعوا بر سر رنجی ست که مادران ما برده و می برند و داغش را بر جگر همه ی ما می گذارند.

نوشته یوزف کا

  • نویسنده ....

کدام کار فرهنگی؟

سه شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۶، ۰۱:۴۴ ق.ظ

جالب است! تا بن دندان غرب زده ایم و در پارادایم های شناختی مدرن غرقیم. نگاه مدرن ماست که به ما می گوید بهتر است حتی امری عمیق و انسانی و درونی مثل “پذیرش حکم ایمانی خداوند” را هم روی میز تشریح بگذاریم و از تبیین کارکردها و فواید عقلانی آن شروع کنیم، نه از توصیف رابطه درونی من انسان با آن. ما به مثابه ایران معاصر مدرن دوست داریم امر رازآلود رابطه میان انسان و حکم قطعی دین خداوند را هم به نحوی  تقلیل دهیم که پذیرش آن آسان شود؛ دوست داریم “کار فرهنگیما زود نتیجه بدهد تا بتوانیم جامعه را با آن کنترل کنیم، غافل از آنکه امر ایمانی به مسیر سلوک فردی احتیاج دارد تا محقق شود و سپس به نظم طبیعی و فطری جامعه انسانی منتهی شود. در “کار فرهنگی” تو با انسان به مثابه ابژه” سر و کار داری و به راحتی می توانی از هر روشی برای اقناع  او و القاء “پیام فرهنگی” به او استفاده کنی، اما در “تبلیغ دین” با انسان به مثابه “خلیفه الله” سر و کار داری و به هیچ دلیلی، حتی برای تبلیغ دین خدا، حق نداری از ابزارهایی استفاده کنی که اختیار، استقلال روحی، و خودآگاهی انسان را ذره ای سلب می کند. حجاب، یک دریافت معنوی بسیار باشکوه، رازآمیز، زیبایی شناسانه، و پویا و پرانرژی در رابطه میان من به عنوان یک زن و خدای من است، نه چیزی کمتر از این. اما مدیر فرهنگی جمهوری اسلامی فکر می کند این تجربة عمیقا درونی را می تواند با استفاده از ابزارهای فرهنگی مدرنی که در اختیار دارد، به راحتی انتقال دهد.

از مدیر فرهنگی جمهوری اسلامی انتظار زیادی نیست؛ او محصول عالم مدرن است و یاد گرفته است “فرهنگچیزی است که می شود آن را “ساخت”. و مثلا همانطور که برای بستن کمربند ایمنی می شود “فرهنگ سازی” کرد، برای پذیرش ایمانی حکم عبادی خداوند هم باید “فرهنگ سازی” کرد. مدیر فرهنگی جمهوری اسلامی نمی داند که:

اول: شان فرهنگ ذیل معنویت است. فرهنگ را می شود ساخت، اما معنویت را باید به نحو وجودی تجربه کرد.

دوم: حجاب امری ایمانی ست. پس برای اینکه حجاب گسترش پیدا کند، معنویت باید گسترش پیدا کند، پس موانعی که شهروند جمهوری اسلامی را از گرایش طبیعی به سمت معنویت دور می کند باید از سر راه برداشته شود.

سوم: ابزارهای فرهنگی مدرن اساسا برای “تبلیغ دین” طراحی نشده اند، پس استفاده از این ابزارهای کهنه برای تبلیغ حجاب هم در بیشتر موارد نتیجه معکوس دارد. مثلا وقتی سینما اساسا عالم جلوت و جلوه گری و تظاهر است، اصلا می شود از خانم بازیگر انتظار داشت چادر بپوشد و زیبایی اش را پنهان کند و رازورانگی و خلوت و عدم جلوه گری را که چادر با خودش می آورد تحمل کند؟


شیما عالی

  • نویسنده ....

چرا عاشق بالیوود هستیم؟

دوشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ۰۲:۳۴ ب.ظ


زیر پوشش ترانه و پی‌رنگ، رگه‌های مسئله‌ای بسیار جدی به چشم می‌خورند. این را نه در برخورد با قهرمان بلکه در برخورد با ضدقهرمان درمی‌یابیم. ضدقهرمان بالیوودی تجسم چیزی است که به اعتقاد هندیان، خاطر هند را می‌آزارد. سالیان درازی است که استعمارگران بریتانیایی با سرهای تراشیده و چشمان آبی سرد، مالکان فئودال هرزه، کله‌گنده‌های مواد مخدر با عینک‌های آفتابی کهربایی، سیاستمداران فاسد با کورتا۲های سفید آهاردار و به‌طور طبیعی تروریست‌هایی از هر طبقه در شمار ضدقهرمان‌ها بوده‌اند. اما در مجموعه‌ای از فیلم‌های اخیر، ضدقهرمان در قالب شیاطین درونی در خود هند درآمده است زیرا این کشور در حال انتقالی پررنج به مدرنیتۀ جهانی است.

گسترۀ بالیوود بسیار فراتر از هند است. این ملودرام‌ها که به‌زعم اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها زننده هستند، در کوالالامپور و قاهره بسیار مورد پسندند. این سینمای جهان جنوب است، تصویری خنده‌دار از هالیوود در اتاق آیینه.

در امریکا، برای کسی مهم نیست که انتقال فرهنگ جهانی –که درواقع فرهنگ آمریکایی است- چه احساسی در آن‌سوی جهان برمی‌انگیزد. اما این روند خنثی نیست. این انتقال، ناآرامی‌هایی عمیق بر جا می‌گذارد و جامعه، آداب‌ورسوم، ارزش‌ها و روابط آن را بازآرایی می‌کند. 


متن کامل در ترجمان

  • نویسنده ....