یه مقدار حرف و چند تا نکته در مورد اتفاقات
دیروز هست که دوست دارم بیان کنم.این رو بگم که دیروز که این اتفاق افتاد چند
تا ستاره تو بخش مدیریت با هم روشن شد که عناوین و متن پست ها نشون می داد این
اتفاق که کم اتفاقی هم نبوده افکار عمومی رو حداقل تو همین جامعه آماری کوچک متوجه
و حساس کرده.من پست ها رو خوندم ولی از اونجایی که درگیر امتحانات هستم نمی تونم
برای همه شما عزیزان(که به واقع عزیز هستین و تعارف هم ندارم باهاتون)کامنت بذارم
این شد که فکر کردم همه حرفام رو تو همین پست بیان کنم.
اول اینکه تروریسم قصدش کشتن نیست (همان طوری که
تو پست قبل گفتم)بلکه قصدش ترسوندنه اگرچه بهرحال به هدفش می رسه اما ما نباید
اجازه بدیم تصور کنن می تونن این فضا رو تداوم ببخشن برای همین نباید بترسیم و اگر
در جایگاه مسئولیتی هستیم مثلا رهبریم یا رئیس جمهور باشیم با هر تفکری که تو فضای
شخصیمون داریم که مخالف یا موافق جنگیم یا هرچی،باید دو نکته رو رعایت کنیم نه
باید بترسیم نه متفرق بشیم و در هر صورت از اتحاد بگیم.برای همین تعجبی نداره که
رهبر می گه ترقه بازی و رئیس جمهور می گه اقدام بزدلانه.چون اونا به عنوان مسئول
در وضعیت موضع گیری هستن و باید مقتدرانه رفتار بکنن حالا ما می تونیم با ترکیب ها
و عبارات به کار رفته مشکل داشته باشیم ولی نفس عملشون درسته و باید این طوری
باشه.باید نشون بدن که نترسیدن همون طور که ما باید عملا و ذهنا تمرین کنیم برای
نترسیدن.چون تنها راه حل برون رفت از چنین وضعیتی نترسیدنه!
دو اینکه می گن چرا موضع گیری انتخاباتی شکل
گرفته؟مگه یه عده ای از تروریست خوشحالن و...
مسلمه که وقتی انفجار اتفاق می افته
مشخص نمی کنه از چه گروه و جناحی قربانی می گیره و امنیت یه مسئله ملیه.منتها این
مسئله ملی در فضای انتخابات به یک مسئله جناحی تنزل پیدا کرده.قبلا درمورد رسم بد
صحبت کردم.وقتی توی عرصه سیاست سنت بدی گذاشته بشه ما خواه ناخواه تبعاتش رو باید
تحمل کنیم و بپذیریم که ادامه خواهد داشت.پیش تر ها گفتم توی تاریخ می گن هر کسی
رسم وزیر کشی رو گذاشت دستش به خون تمام وزرای تاریخ آلوده ست،چون رسم بدی رو
گذاشته.حالا چرا نباید وزیر کشته می شده؟چون خواه ناخواه جایگاه وزیر حکم ستون رو
برای یه حکومت داشته و مسئله در نهایت مربوط به امنیت و حفظ وحدت در کشور
بوده.(و این مثال رو من پیشترها برای احمدی نژاد زدم)وقتی کاندیداهای ریاست جمهوری گروهی رو که حافظ امنیت هستن می کوبونن و بهشون
القاب می دن و قضیه امنیت ملی رو جناحی می کنن،این فضا به وجود میاد.حتی ممکنه
افراد بی رغبت به انجام وظایفشون بشن توی فضای داخلی و در موقعیت خارجی هم یه
معادله ساده ست وقتی شما با هر عبارتی بیان کنید که نیروهای امنیتی فلان،پیامی که
از سمت مخالفان خارجیتون دریافت می شه اینه:آسیب پذیرن.چون توی فضای بین المللی همه
بر سر قدرت دعوا دارن و هیچ وضعیت گل و بلبلی نیست و نمی تونه باشه و حالا حالا هم
پیش نمیاد.اینه که کاملا طبیعیه که یه عده ای سوال داشته باشن خب حالا می خواهید
چه کار کنید شما که مخالف بودین؟!
عده ای استدلال می کنن از کجا معلوم کار خودشون
نباشه تا تبعیت در مردم ایجاد کنن؟!سوال خوبیه ولی استدلال خوبی نیست.چون ما توی
فضای ناامنی هستیم.قرار گرفتن کشور ایران توی منطقه خاورمیانه که منطقه حاصلخیز
جنگه خواه ناخواه متحمل ترکش هایی از این دست می شه.چون عواملی مثل اختلافات
قومیتی_هویتی،دخالت قدرت های خارجی،رقابت های منطقه ای بر سر منابع اقتصادی و آب در
طول تاریخ باعث جنگ های داخلی و جنگ های بین کشورها در منطقه خاورمیانه بوده و تروریسم
فرزند این شرایط نابه سامان اجتماعی سیاسیه.
اما در مورد دشمن تراشی این سیاست غالب همه
کشورها هست و تروریسم هم گاهی برچسبی برای تحت فشار قرار دادن کشورها در عرصه بین
المللی بوده ولی مسئله داعش الان بدون توجه به اینکه ریشه اش از کجاست الان همه
کشورها رو درگیر کرده و هرگونه غفلت امنیتی راه نفوذی برای این گروه میشه.بعد تصور
نکنید وقتی از داعش حرف می زنیم داریم از یه گروه بدوی بی سواد و بی مغز حرف می
زنیم.بین سرکرده های داعش افرادی با مدارک پزشکی،مهندسی و مدارک دکترا دیده میشه و
تعدادشون هم کم نیست.نیرو از جوامع توسعه یافته و پیشرفته هم دارند و کم هم
نیستن.پس ما در عصر حاضر با مغولان بی سواد رو به رو نیستیم با کسانی رو به روییم
که تحصیلات دانشگاهی دارن،کتاب خوندن ولی اسلحه دست گرفتن و دارن آدم می کشن!
فعلا نکته دیگه ای به ذهنم نمیرسه اگر رسید
اضافه می کنم.