پالادیوم

پالادیوم


من از رندی نخواهم کرد توبه
و لو آذیتنی بالهجر و الحجر

پیوندها

چادری پاژیرو سوار

يكشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۲۰ ب.ظ

این خانم سناتور جوان یک فرد نیست، او یک جریان و یک پدیده است. او نماینده یک طبقه اشرافی مذهبی، یک نوع بوروژوازی تسبیح به دست است که با ویکتورین های قرن نوزدهم انگلستان قابل مقایسه است. طبقه ای که تجسم آن حرف مارکس است که ایدلوژی روبنا است تا به مثابه یک روکش بده بستانهای اقتصادی و به تاراج رفتن طبقه پایین را پنهان کند. این همان طبقه ایست که زیارت عاشورا میخواند و نذری میدهد و به ظواهر شرعی به شدت پایبند است اما فقط کافی است وارد منزلش شوید، آنجاست که مبلهای گرانقیمت و لباسهای برند و مدرسه های خصوصی و سفرهای خارجی و میهمانی های آنچنانی زنانه و کیف و کفش و ساعت های مارکدار خودنمایی میکند.این همان طبقه است که در مراسم خواستگاری حدیث و آیه و روایت میخواند اما تا مطمئن نشود که میتواند خون برژوایی و موازنه ثروت و قدرت را حفظ کند دست به وصلت نمیزند و اگر هم بزند مسلمان حرف میزند،اما فئودال عمل میکند.این همان طبقه است که علیرغم آنکه از قدرت ارتزاق میکند،از قضا هراز چند گاهی ژست اپوزوسیون میگیرد و در مجموع ترجیح میدهد با برژوای سکولار دسته بندی شود تا با طبقه مذهبی پایین.این همان پاژیرو سوار چادری است و این چادر همان است که از آن زر و زور و تزویر میچکد و اما سیاستمداری او، این نیز تصادفی نیست،این هم یک جریان است.او نماینده سیاستی رانتی است.سیاستی که سیاستمدارانش کم و بیش همه شبیه به هم اند و نماینده هایش معلوم نیست از کجا آمده اند،کجا درس خوانده اند قبلا چه کرده اند و بعدا قرار است چه کنند.این همان سیاستی است که به جای برنامه به جریان رای میدهد،به ژست های ایدلوژیک رای میدهد،به پاچه خواری برای بزرگان رای میدهد.همان سیاستی که اپوزوسیون آن از پوزیسون آن بدتراست.این همان سیاستی است که پروژه ندارد،برنامه ندارد  و غایتش حفظ وضع موجود است.این همان سیاستی است که همه اش لابی است و آقازاده و براساس اعتماد و رفاقت،تیم بندی میکند نه کارآمدی و تعهد.این همان سیاستی است که در آن استیت همه چیز را مصادره کرده است و در آن اگر انقلاب یک هیات پرشور و شعور بود الان تنها "سفره" ای از آن باقی مانده است.میشل فوکو در یک فرمولی گفت: "هرجا قدرت هست، مقاومت هم هست." اما این گزاره فوکو در اینجا مصداق ندارد.مقابل این طبقه،نه بروژای سکولار می ایستد و نه طبقه غیر مرفه مذهبی.اولی با او مبارزه نمیکند چرا که هردو از یک تبارند و دومی در جنگ طبقاتی با بالا با دیدن چادرو روضه متحیر گونه دست از مقابله میکشد.یک نوع نئوفرقانیسم درراه است.فرقان دولتی نبود.

 

میلاد دخانچی 14 تیر 95.صفحه شخصی اینستاگرام

  • این خانم سناتور جوان یک فرد نیست، او یک جریان و یک پدیده است. او نماینده یک طبقه اشرافی مذهبی، یک نوع بوروژوازی تسبیح به دست است که با ویکتورین های قرن نوزدهم انگلستان قابل مقایسه است. طبقه ای که تجسم آن حرف مارکس است که ایدلوژی روبنا است تا به مثابه یک روکش بده بستانهای اقتصادی و به تاراج رفتن طبقه پایین را پنهان کند. این همان طبقه ایست که زیارت عاشورا میخواند و نذری میدهد و به ظواهر شرعی به شدت پایبند است اما فقط کافی است وارد منزلش شوید، آنجاست که مبلهای گرانقیمت و لباسهای برند و مدرسه های خصوصی و سفرهای خارجی و میهمانی های آنچنانی زنانه و کیف و کفش و ساعت های مارکدار خودنمایی میکند. این همان طبقه است که در مراسم خواستگاری حدیث و آیه و روایت میخواند اما تا مطمئن نشود که میتواند خون بروژایی و موازنه ثروت و قدرت را حفظ کند دست به وصلت نمیزند و اگر هم بزند مسلمان حرف میزند، اما فئودال عمل میکند. این همان طبقه است که علیرغم آنکه از قدرت ارتزاق میکند، از قضا هراز چند گاهی ژست اپوزوسیون میگیرد و در مجموع ترجیح میدهد با بروژای سکولار دسته بندی شود تا با طبقه مذهبی پایین. این همان پاژیرو سوار چادری است و این چادر همان است که از آن زر و زور و تزویر میچکد. و اما سیاستمداری او، این نیز تصادفی نیست، این هم یک جریان است. او نماینده سیاستی رانتی است. سیاستی که سیاستمدارانش کم و بیش همه شبیه به هم اند و نماینده هایش معلوم نیست از کجا آمده اند، کجا درس خوانده اند قبلا چه کرده اند و بعدا قرار است چه کنند. این همان سیاستی است که به جای برنامه به جریان رای میدهد، به ژست های ایدلوژیک رای میدهد، به پاچه خواری برای بزرگان رای میدهد. همان سیاستی که اپوزوسیون آن از پوزیسون آن بدتراست. این همان سیاستی است پروژه ندارد، برنامه ندارد و و غایتش حفظ وضع موجود است. این همان سیاستی است که همه اش لابی است و اقازاده و براساس اعتماد و رفاقت، تیم بندی میکند نه کارآمدی و تعهد. این همان سیاستی است که در آن استیت همه چیز را مصادره کرده است و در آن اگر انقلاب یک هیات پرشور و شعور بود الان تنها "سفره" ای از آن باقی مانده است. میشل فوکو در یک فرمولی گفت: "هرجا قدرت هست، مقاومت هم هست." اما این گزاره فوکو در اینجا مصداق ندارد. مقابل این طبقه، نه بروژای سکولار می ایستد و نه طبقه غیر مرفه مذهبی. اولی با او مبارزه نمیکند چرا که هردو از یک تبارند و دومی در جنگ طبقاتی با بالا با دیدن چادرو روضه متحیر گونه دست از مقابله میکشد. یک نوع نئوفرقانیسم درراه است. فرقان دولتی نبود.



royekhateesteva.blog.ir

  • ۹۶/۰۵/۰۸
  • نویسنده ....

میلاد دخانچی