پالادیوم

پالادیوم


من از رندی نخواهم کرد توبه
و لو آذیتنی بالهجر و الحجر

پیوندها

جنجال شعری

چهارشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۶، ۰۲:۳۴ ق.ظ

دیدیم همه دارند در مورد شعر مطیعی نظر می دن،گفتیم ما که کارشناس محترم هستیم چرا نظرمون رو بیان نکنیم؟!عرضم به خدمتتون که چند تا نکته هست در رابطه با شعری که خونده شد:

اولا من هیچ گونه توهینی در این شعر ندیدم و متوجه نمی شم این اصرار بر هاله مقدسی در اطراف رئیس جمهور فعلی از کجا نشات گرفته و به واقع ما داریم به کجا می ریم؟!به جایی که تلاش کنیم فضا باز بشه با جانبداری از یک شخص فضای مخالفت رو تنگ می کنیم.

دوما می گن شعر مطیعی مصداق آتش به اختیار تر و تمیز بود!شعر مطیعی سیاسی بود چه ربطی به فرهنگ داشت؟!چرا اینقدر مستقیم و راحت و زود!!!می خواهید به  هدف برسید.چرا نمی دانید کار فرهنگی یعنی زحمت یعنی هنر یعنی عرق ریختن و فکر کردن،ساعت ها مطالعه کردن نه صرفا یک سیاهه تحویل مردم دادن و بعد هم غلو کردن که بله این بود آتش به اختیار.چرا اینقدر همه چیز رو تنزل می دید و بی ارزش می کنید؟!مطیعی شعر خواند یک شعر سیاسی،همین نه چیزی بیشتر.

سوما گفته میشه :چرا تریبون مصلی در اختیار گروه فکری خاصی هست.منم موافقم در اختیار گروه های فکری دیگر هم باشد و اگر قرار بر این شد که دیگرانی هم باشند به دو گروه اصلاح طلب ها و اصول گراها منحصر نشوند،این دو جریان اگر کمی از سرو صدای اضافی شان کم کنن و اجازه بدن گروه ها و جریان های دیگر هم نفس بکشن واقعا ممنون میشیم.اصلا زمینه اش سیاسی نباشد صرفا، فرهنگی هم باشد اجتماعی هم باشد.

  • ۹۶/۰۴/۰۷
  • نویسنده ....

دست به قلم

نظرات  (۳۱)

بله مطیعی توهین نکرد
بحث مطیعی همون بحث تریبون مفت یک طرفه اس
معلومم نیست از سمت کی کنترل میشه این کارا
نمیدونم چرا کسی یکی از این تریبون مفتا به مخالفای خامنه ای و رئیس قوه قضاییه و ... نمیده

بنده به شخصه فقط به یه دلیل از اقای روحانی حمایت میکنم اون هم مخالفت رهبری با ایشون هست
همین که شخصی مثل رهبری با ایشون مخالفه خودش مهر تایید هست
رهبری که به جای کنترل اوضاع جبهه سازی میکنه و جانبداری اشکار و توی روز روشن انجام میده
رهبری که هشت سال احمدی نژاد حمایت کرد و حتی وقتی گند اوضاع در اومد هم کم نیاورد
بعد سر روحانی ...
هاله نور دور یه نفر اینجوری به وجود میاد
هاله نور دور احمدی نژاد رو مسئولین با بها دادن بهش به وجود اوردن
هاله نور دور روحانی رو مردم
وقتی رهبر یه مملکت چشم و گوشش رو میبنده و فکر میکنه همه مثل خودشن و این همه رای به یک نفر از مورد تایید های خاتمی فتنه گر و موسوی فلان فلان شده رو "حمایت از نظام" میخونه ، باید بلاخره یه جوری بهش فهموند که "عزیزم خودتی"

پاسخ:
احمدی نژاد که الان تو عرصه سیاست نیست،لگد زدن به یه مرده سیاسی نفعی نداره فقط می تونه به این جریان روحانی تداوم ببخشه و خب خون حیات بخش این جریان هم صرفا با کوباندن احمدی نژاد،به غلیان در میاد.اگر ملاکت برای حمایت از روحانی،رودررویی اش با رهبر هست پس باید طرفدار احمدی نژاد هم باشی،چرا نیستی؟!
اینقدری که هاله مقدس اطراف روحانی می بینم زمان احمدی نژاد ندیدم،فضایی درست شده که عملا هیچ کسی حق اظهار مخالفت با رئیس جمهور رو نداشته باشه.از طرفی با تقویت گروه های تندرو و نسبت دادنشون به مخالفین روحانی که دو تا نتیجه داره گروه های متعادل رو متمایل به تندرویی می کنند وجه انتقاد رو تا سطح تحجر تنزل می دن.از طرفی با بهره گیری از افراد به ظاهر روشنفکری که غم نام دارند و غم نان ندارند.جوری فضا رو ایزوله می کنند که شما حتی نتونید به مخالفت فکر کنید،این استبداد نو هست.
  • آقاگل ‌‌
  • با اینکه تقریبا خیلی ها مفهوم آتش به اختیار رو کلا اشتباه متوجه شدن موافقم. 
    فرهنگ چیز دیگه ایه. خوندن یک کاغذ از یک تیریبون اسمش کار فرهنگی نیست که بشه بهش گفت آتش به اختیار! 
    فرهنگ عرق ریختن داره. از جون و دل مایه گذاشتن داره. کار فرهنگی کردن استخون آدم رو خورد میکنه.

    پاسخ:
    واقعا استخوان آدم رو خرد می کنه
    موافقم
  • هولدن کالفیلد
  • اصلا انگار فقط برای ایشون بده! یعنی مثلا احمدی نژاد - که همه میدونن چقدر ازش بدم میاد - رییس جمهور قانونی مملکت نبود؟ که هشت سال تمام فحش میدادن بهش!؟ بعد پُست قانونی ذِیل قانون اساسی جمهوری اسلامی فقط ریاست جمهوریه؟ سپاه قانونی نیست؟ ارتش؟ مجلس؟ قوه قضاییه و ریاست و قضات قانونی نیستن؟ فقط رییس جمهور با رای مردم انتخاب شده؟
    این تلقی از دمکراسی، بوی تعفن میده...
    بده که حُب و بغض شخصی اینقدری چشم آدم رو ببنده که از هر جفنگی که "طرف دوستدارش" میگه دفاع کنه و هر حقی رو از اونی که دوست نداره ناحق!

    پاسخ:
    موافقم باهات


    سلام 

    با تاخیر 
    عیدتون مبارک :)


    دکتر بهم گفته تو سیاست دخالت نکنم که انرژی آدم رو تخریب میکنه اما اینو میخوام میگم خود همین طرفداران جناب مطیعی که در مورد این کار تمیز آتش به اختیار جناب مطیعی گفتند :
    شعر میثم مطیعی با شعارهای روز قدس یک تفاوت بزرگ داشت و آن اینکه "تمیز" بود .
    "آتش به اختیار" یعنی کار "تمیز "هر چند مدعیان پوچ اندیش همیشه طلبکارند .
    وحید یامین پور.
    اینو خود طرفای جناب آقای مطیعی گفتند اونوقت از بقیه دیگه نباید انتظار داشت که اینو به آتش به اختیار نسبت ندهند.😉

    این یک :)
    دو عید فطر عید وحدت است بنظر من کار درستی نبود تو تریبون نماز وحدت بخش عید فطر یه مداح نه کس دیگری سخنگوی یه طیف خاص بشه بقول اخبار ۲۰:۳۰ اشعاری رو بخونه که خودش هم تازه سراینده اش نبوده و نیست 
     و تو تریبون نماز که همه رسانه های داخلی و خارجی چشمشون به این روز مهم و این تریبون مقدس هستش یه نفر بیاد یه متنی رو بخونه که شخص دوم مملکت رو زیر ذره بین ببره وانگشت اشاره اش هم مستقیما به ریس جمهور منتخب مردم باشه !
     من برای اولین بار تو عمرم دیدم که یه   مداح که میگن مداح اهل بیته بیانیه سیاسی در قالب شعر  میگه اونم تو تریبونی که مقدسه!
    اگر اینجوریه که همه مختارن بیانیه هاشون در زبان شعر و مداحی بگن خب بنظر من نباید یه طرفه عمل بشه باید 
    این تریبون به دیگرانی هم داد از عملکرد بعضی از آقایون مملکت معترضن و اجازه داد به اونا حرف بزنن !
    بقول پدرم اگر همین شعر خوانی همین انتقاد رو تو همین روز یه مداح دیگری که موافق دولت بود و عملکرد بعضی از آقایون مملکت رو زیر سوال میبرد نه تنها این مداح رو همون لحظه میاوردن پایین بلکه حکم بازدداشتش هم میدادند !!
    و ادبش هم میکردند که دفعه دیگه به خودش جرائت نداد تو این تریبون اشعار علیه اون آقایون و عملکردشون بگه تا درس عبرتی باشه برای دیگران.
    بنظر من اگر تریبون مال همه ملت است باید به همه ملت چه موافقین دولت چه مخالفین شون داده بشه کما اینکه من هنوز اینو قبول ندارم تو تریبون نماز وحدت بخش عید فطر اینجور حرفایی بیان بشه که دل دشمنان مملکتمون شاد کنیم !! و بقولی دشمن شاد بشیم که هم روز قدس این اتفاق تلخ رقم خورد هم روز عید فطر متاسفانه دل اونور آبی ها از این دو پیشامد شاد شد :|
    سکوت میکردم ناراحت میشدم چرا حرف نزدم در مورد این پست حرف هم که میزنم فشارمون میاد پایبن :))
    اونوقته که دکترمون بیاد بگه بازم برای سلامتیت ارزشی قائل نشدی :))
    باز مثل جوانی های پدرت رفتی رو منبر ؟:))

    به هر حال ممنونم که این تریبون رو در اختیار ما قرار دادین :))


    پاسخ:
    سلام عیدتون مبارک:)
    اینکه طرفداران/موافقان یک نفر بخوان اقدامش رو به یک مسئله ای نسبت بدهند و قضیه رو مصادره به مطلوب بکنند برای جریان خاصی دلیل نمیشه که ما هم بپذیریم اینطوری هست.
    من برای هیچ تریبونی تقدس خاصی قائل نیستم.تریبون برای صحبت کردن هست دیگه و اینکه نگران نباشید ما بیش از سی ساله که در وضعیت حساس کنونی هستیم!و چشم همه رسانه های خارجی به ما دوخته شده و از این بابت رئیس جمهور بیشتر در معرض نقد هست که بیشترین هجمه رو نسبت به مخالفینش داشته و بدترین اهانت ها رو بیان کرده و از وجه وحدت در راستای خلاف جهت با رهبر مردم حرکت کرده و حرف ها زده،اصولا در این میان مطیعی فقط دیوارش کوتاه بوده چون مصونیت سیاسی رئیس جمهور رو نداره.
    دین اسلام دینی که توش سیاست و مذهب به هم گره خورده و افراد آزاد هستند در هر قشر و طبقه ای موافقت و مخالفت و دیدگاهشون رو در مورد مسائل سیاسی بیان کنند ،اتفاقا کسی که مداح اهل بیت هست بیشتر باید با این مسائل خو بگیره و حرف بزنه نه تنها این اشخاص که از حوزوی ها هم انتظار می ره به جای نشستن در کنج شبستان و دعا خوندن و انجام فرایض الهی در میان مردم باشند و از دردهای مردم حرف بزنند.
    خواهش می کنم:)
  • ماهی کوچولو
  • برای قسمت آخر پستت پست ویار تکلم رو بخون باهاش موافق ترم

    پاسخ:
    خوندم پست ایشون رو ولی من طرز  تلقی مردم رو درست می دونم،ایشون مثال نقضی که تایید کنه جریان های دیگر هم از تریبون صحبت کردند نیاورده، صرفا از جریان اصول گرا و نسبت دادن کار مطیعی به حزب سیاسی خاصی تبری جسته.
  • پـــــر ی
  • الان مثل گیج و خنگا دارم مطلبت رو و کامنت ها رو می خونم، دو روز بدون نت زیستن باعث میشه از کل دنیا بی خبر باشم :)
    برم ببینم ماجرای شعر مطیعی چیه بعد بیام اینجا دوباره :)
    پاسخ:
    باشه:)
    حالا خارج از این بحث ها فکر میکنم شعر خوانی در یک سطحی از کار فرهنگی قرار داره
    شعر زیر مجموعه فرهنگه چون با هنرمندی یک موضوعی رو مطرح میکنه و فرق داره با سخنرانی و ...البته میتونه قوی و ضعیف باشه پر از ایهام باشه یا محاوره ای باشه...
    اینهمه شعر و شاعری که فرهنگمونو غنی کرده برای همینه دیگه...
    پاسخ:
    به نظر من دم دست ترین برداشت از کار فرهنگی شعر خوندنه اونم از تریبون مصلی اونم اینقدر رو و مستقیم رفتن سر اصل موضوع!و اینقدر آمیخته با جبهه گیری های سیاسی.مطیعی یک شعر سیاسی خوند همین!من متوجه این همه اغراق و بزرگنمایی درباره کار ایشون نمیشم!(اینم بگم با کارش مخالف نیستم ولی عملکردش سیاسی بود ربطی به فرهنگ و آتش به اختیار نداشت!دارن ربطش می دن کاهلان به ظاهر رهرو!!)
    واقعا کی قراره بیشتر به خودمون زحمت بدیم؟!کی قراره از سطح فراتر بریم؟!فقط شعار دادن که بله فلان چیزها برامون ارزش داره،ارزش نیست!ارزش هرچیزی رو زمان و توانی که براش صرف شده مشخص می کنه
    :)
    نگفتم به خودمون زحمت ندیم و بشینیم شعر بگیم ،گفتم شعر گفتن یک سطحی از کار فرهنگیه حتی اگر حداقلی باشه
    با این موضوع خاص و جوانبش هم که کی خونده و کجا خونده و مضمون چی بوده کاری ندارم
    گاهی یک بیت شعر ِ ساده میتونه موثرتر از چندین متن سخنرانی و استدلال باشه...خاصیت شعره
    پاسخ:
    بله خاصیت شعره
    1- احمدی نژاد مرده سیاسی هست به خاطر همین لگد زدن ها ، وگرنه از همیشه زنده تر بود و ...
    2- یاداوری فجایع احمدی نژاد ، برای جلوگیری از احمدی نژاد های بعدی هست ، برای تذکر به عده ای از ملت که گاها فراموش میکنن رئیس جمهوری مورد قبول رهبری کی بود و چه کرد
    3-چرا طرفدار احمدی نژاد نیستم ؟ چون احمدی نژاد مورد قبول رهبری بود ولی روحانی نیست
    روحانی هم خودش رو در روی رهبری هست ، هم رهبری رو در روی اونه

    4- اینکه جریان های تندرو رو نسبت به میدن به مخالفت با روجانی یا واقعا مخالف روحانی هستن رو نه من سندی برای اثباتش دارم نه شما ، فقط میتونیم چیزی که دلمون میخواد واقعیت باشه رو بهش بچسبونیم

    5- افراد به ظاهر مذهبی که غم نام دارند و غم نانشون هم غم نان خودشونه ، خیلی وقته توی این نظام میتازن

    6- فضا سالهاست جوری ایزوله شده که شما به مخالفت با بعضی مقامات میتونید حتی فکر کنید
    خانم پالادیوم ، فراموش نکنید همین سطح از ازادی رو هم از زمان اون رئیس جمهور بیست میلیونی اسمش رو نبر به دست اوردیم که امروز هم پشت روحانی هستش

    اگر شما دل نگران نبود ازادی برای انتقاد و مخالفتید ، پس با هم هم فکریم
    اگر همین شعر خیلی خوب و برادرانه و منتقدانه ای که برای روحانی خونده شد ، زبونم لال برای حضرت امام آیت الله خونده میشد بعید میدونم امروز اثری از مطیعی باقی میموند
    همین مخالفت های مشروع بر پایه دموکراسی اگر گوشه ایش به مقام عظمی بشه دمار از روزگار طرف در میارن
    و این مسئله هم علنی هست
    پس اگر واقعا درد شما دموکراسی هست و صرفا دموکراسی رو بازیچه ی کوبیدن نماینده مشروع مردم نکردید ، باید خدمتتون عرض کنم دشمن اصلی دموکراسی سالهاست جای دیگه داره دیکتاتوری میکنه

    خانم پالادیوم ، یه ادم توی مبارزه با یه غول دووم نمیاره
    برای مبارزه با یه غول ، باید یه غول بسازی
    اکثریت مردم کشورت ، که احتمالا همه اشون فتنه گر هستن و از اسرائیل و امریکا تغذیه میشن ، دارن غول میسازن
    ما کشتار های سال 78 رو به یاد داریم
    شاید جون اون جوونا برای شما پشیزی ارزش نداشته باشه ولی برای خیلی ها با ارزشه (قطعا برای شما هم ارزشمنده)
    چرا اون بچه ها کشته شدن ؟ با کی مخالفت کرده بودن؟
    به خاطر مخالفت کشته شدن!!!!
    هنوز کسی به خاطر مخالفت با روحانی کشته نشده
    پس اگر درد شما واقعیه
    اگر انصاف رو توی تصمیم گیری ها و جبهه گیری هاتون لحاظ میکنید
    باید با اونی مخالف باشید و نقدش کنید که به خاطر مخالفت باهاش ادم میکشن
    نه اونی که خاطر مخالفت باهاش توییت میزنن و پست میذارن

    یاعلی
    پاسخ:
    روحانی جز تایید کننده های جریان 78 هست:))
    آشنا بعد از پیروزی روحانی تو سخنرانیش جریان 88 رو فتنه گر می خونه.شما ببینید این جریان با خودشون چند چند هستن بعد بیایید ببینید اصلا قابل دفاع هستند یا خیر یا قابل اعتماد و اتکا هستند یا خیر.شما طرف جریانی ایستادید که در این نظام حل شده اند و صرفا به خاطر کسب قدرت تغییر چهره دادند فردا که شاخص دیگری شاخک های افکار عمومی رو به سمتشون متمایل کنه این آقایون تغییر جهت میدن.
    نکته ای که در خصوص جریان های تندرو و افراد به ظاهر روشنفکر خدمتتون گفتم راهکار جریان های سرمایه داری برای تضعیف جریان های مخالفه و معمول هست هم توی ایران هم خارج از ایران و برای من اثبات شده ست اما به دلایلی تمایلی به اسم بردن ندارم از سایت ها و روزنامه هایی که هزینه کننده اصلیشون جریان کارگزاران که مستقیما با جریان سرمایه داری گره خوردند.
    یا حق
    حزب راه بندازم، هستین؟ ⁦:-)⁩
    والا، با این حزباشون!
    پاسخ:
    اسمش رو چی بذاریم؟:))
    اول از همه بگم که، هرجایی نشه انتقاد کرد، شک نکنیم که دیکتاتوری در حال ظهوره. حالا فرقی نمیکنه که شخص انتقاد شونده کی هست!
    نکته دوم اینه که خود سران نظام جمهوری اسلامی ما، مداحی رو کار فرهنگی میدونن، مگه مداحا و منبر بروها صف اول اشاعه دهنده فرهنگ حسینی نیستن!
    نکته سوم اینه که اصلا این طیف مداح ها چرا و به چه مجوزی خودشون رو فراتر از قانون میدونن؟ و این مصونیتشون رو وام دار کجا و چه کسی هستن؟!
    مداح حاج محمود کریمی تو اتوبان سر نزاع شخصی اسلحه میکشه! حالا چرا یک مداح اهل بیت باس اسلحه حمل کنه بماند!
    مداح حاج سعید حدادیان، به رئس جمهور وقت میگه: آقای احمدی نژاد عورتت (اشاره به مشایی) پیداست! اگه  نپوشونیش ما چنین و چنانت میکنیم! باز هم بماند که یک مداح قدرت اجرایی و قضایی از کجا آورده!
    حالا هم که اقای مطیعی با درجاتی بسیار خفیف تر از دو مورد فوق الذکر ظاهر شدن و من فکر میکنم این عقبه بیشتر با عث این هجمه به آقای مطیعی شده.
    نکته آخر هم اعلام موافقت با بند آخر صحبتته، تریبونی با این قدرت نباید فقط در انحصار یه طیف خاص باشه! هر چند که این انحصار بعیده به این زودی ها بشکنه! همین که  ظرفیت تحمل حرف مخالف باشه به زبان شعر (حالا چه به جدی و چه به طنز )و مثل شاعرهای ما، هیلا صدیقی و محمدرضا عالی پیام ، انتقاد موجب رفتن به اوین نشه، کفایت میکنه! همین که هر انتقاد کننده ای انگ مجرم سیاسی بهش نخوره کفایت میکنه!
    یو در نهایت باید بگم یکی از خوبی های فضای مجازی اینه که همه یه تریبون دارن، بعضاً قویتر از همه تریبون ها! :)))
    پاسخ:
    یکی که اسلحه می کشه قابل دفاع نیست،کاری که نظم و قانون رو بر هم بزنه بایستی باهاش برخورد بشه تفاوتی نباید باشه بین مداح و ...
    آره خوبی فضای مجازی اینه که هر فردی می تونه یک رسانه باشه
    http://s8.picofile.com/d/8299067992/616aec81-9f3e-40f2-aad9-7794ab9e2a13/4_5951636795971076326.mp4


    تقدیم به شما و تمام دوستان چه موافق دولت چه مخالف دولت:)

    با تشکر.
    پاسخ:
    ممنون برای لینک
    اسمش؟! 
    نمیدونم! باید فکر کنیم!
    اما جدای از شوخی...
    یادته این پست رو قبل از انتخابات؟ ... و خط به خط بند ۶ ام ! ⁦:-|⁩
    پاسخ:
    اوهوم:|
    واکنش نشون دادن به نقد طبیعیه. تا وقتی هم که نخوان مداح یا منتقد رو خفه کنن به گمانم اشکالی نداره. دفاع در برابر انتقاد. حالا این دفاع هرچقدر متعصبانه یا احساسی. به همون اندازه که یه نقد میتونه متعصبانه و احساسی باشه! 
    به یه درجه از اعتقاد به حق آزادی بیان رسیدم که این حق و میدم آدم ها حتی بهم توهین هم بکنن:)) ولی این هم هست که حق و انسانیت دوتا چیز متفاوت هستن. حالا اینکه هرکس انتخاب میکنه از حق آزادی بیان خودش تا چه حد استفاده بکنه و تا چه حد انسانیت رو درش به کار بگیره انتخاب خودشه. میشه به انسانیت نقد داشت ولی نمیشه کسی و خفه کرد. 
    حالا باز هرکس تحلیل های خودش رو از انسانیت داره. مثلا شما که توهینی تو حرف های مداح ندیدین ولی یه سری ها که گمان میکنن توهین شده.
    واکنش ها طبیعیه
    مخصوصا از اون دسته از ادم هایی که بهشون فشار اومده از بس هربار نقد کردن یه بلایی سرشون اومده ولی میبینن طرف مقابلشون میتونه تا این اندازه حق آزادی بیان داشته باشه. 
    پاسخ:
    در مورد خط آخر اگر مخالفت باهاش از این زاویه بود ایرادی نداشت اما حرفای گفته شده کمتر از این مسیره
    خوشم میاد هیچ جوابی به اون بخش که چرا شما که ادعا میکنید با عدم دموکراسی و عدم امکان انتقاد مشکل دارید ، با خط قرمزهای اقای خامنه ای مشکلی ندارید
    این همه سال با ایشون هیچ مشکلی نداشتید حالا با روحانی مشکل دارید
    به هر حال...
    گفته بودم دلیل پشتیبانیم از روحانی چی هست
    با رای ندادن بهش هم ثابت کردم که نهایتا هیچکس توی این نظام رو قابل نمیدونم
    بحث برای ما ، بد و بدتر هست
    نمیدونم والا
    اون همه نکته رو ریز به ریز وقتی مینویسی و شنوده خیلی شیک همه اش رو بیخیال میشه و فقط یه بخشش رو میچسبه انرژی ادم تحیلی میره اصن
    بیخیال بحث
    شما همینطور نگران دموکراسی از دست رفته از سمت اقای روحانی باشید
    انگا قبل از روحانی ما میتوسنیتم هر کسی رو میخوایم نقد کنیم
    اون کسی که غیر قابل نقده کس دیکه اس
    برای بار اخر
    اگر دردتون دموکراسی باشه باید رو به روی دیکتاتور اصلی وایستید
    پاسخ:
    عادت ندارم حرفام رو در پاسخ به مخاطبانم تکرار کنم شما پست رو جوری که مایل بودید خوندید و اون طور که مایل بودید جبهه گرفتید و نتیجه گیری...
    اهمیتی نداره...
    شما تمایل دارید اعتراف بگیرید و من رو وادار کنید تا تزهای فکری شما رو تکرار کنم و روی بخش های موردعلاقه تان تاکید کنم تا راضی بشید من علاقه ای به فرمانبرداری از شما نشون ندادم و این شما رو ناراحت کرده وگرنه همه اون چیزی که لازم بود رو بیان کردم  اگر بی تعصب مطالعه می کردید
  • پـــــر ی
  • صبااااا کلی در موردش خوندم و فیلم ها رو نگاه کردم، بابا موضوع از اون چیزی که فکر می کردم خیلی بدتره.
    انصافا نمیشه این شعر رو مصداق بارز توهین به شمار نیاورد. واقعا نمیشه. 
    ضمن اینکه تو که تاریخ خوندی خوب میدونی تو دوره هایی که شعر از ساختار درباریش خارج شد، از شعر استفاده سیاسی زیادی شد. اما، اما نه به این حد سخیف و زشت و کوته فکرانه. مثلا اشعار میرزاده عشقی و امثالهم اوایل دوره رضاشاه رو میشه مثال آورد.

    من جدا تصور نمی کردم وضعیت کشور تا این حد آشفته شده باشه که تریبون مهم ترین اتفاق مذهبیش دست آدمی بیفته که چنین چیزی رو بخونه و تازه بعدش بگن از قبل با ما هماهنگ نشده بود. مگه میشه؟ 
    پاسخ:
    کماکان توهینی نمیبینم در این شعر
    من تمایل دارم جواب بگیرم
    اگر من اشتباه میکنم با طرفم بهم بگه اشتباهم کجاست و من  دیگه اشتباه رو تکرار نکنم
    اگر طرف مقابلم اشتباه میکنه ، حداقل من بفهمم اشتباه میکنه تا اشتباهش رو تکرار نکنم
    اینکه طرفم میخواد چیکار کنه قطعا به خودش مربوطه

    من اعتراف نمیگیرم
    من حرفم رو میزنم و منتظر میمونم تا طرفم با هم تز فکری جوابش رو بده
    نه اینکه کل متن رو ول کنه و فقط یکی دو جمله که جوابش رو دوست داره رو جواب بده
    من ناراحتیم رو قبلا توی پست خودم اعلام کردم که از چیه
    از اینه که بی جواب میمونم
    توی پستی که در مورد فلسطین نوشته بودم
    اینکه میبینم طرف مقابلم جوابی نمیده ولی در عین حال سر حرف خودش میمونه
    من رو به شک میبره که شاید هم اون درست میگه
    در عین حال جوابی نداده که من هم بفهمم با چه منطقی توی ذهنش حرف من رو رد کرده

    کوچیکترین تعصبی توی مطالعه به کار نبردم
    راستش چیز زیادی ننوشتید که بخوام مطالعه کنم و تعصب روش به خرج بدم
    نمیدونم جواب ندادن شما چطور تعصب من معنی میشه!!
    پاسخ:
    شما کلا تهمت زدید و قضاوت کردید و خودتون رو حق پنداشتید و با همین پیش فرض تا الان جلو آمدید من به طور کلی کامنتایی از این دست رو بی پاسخ می گذارم و الان خیلی از اصول خودم پایین آمدم که تا الان هم پاسخگوی شما بودم وگرنه پاسخ دادن و رج به رج شکافتن حرفام ساده ترین و معمول ترین کاری که انجام می دم و برام زحمتی نداره اما برای افرادی که برای حرفم وقت نگذاشتن و درست مطالعه نکردن و با تهمت جلو آمدن وقتی نمی ذارم و این یه مقابله به مثل هست این از این
    اول اینکه شما می فرمایید که چرا تریبون در اختیار همه جریان های فکری نیست و چرا من به این قضیه منتقد نیستم؟
    من گفتم که با این رویه که الان در نظام هست مخالفم و اصولا معتقدم همه افراد حق آزادی بیان و پس از بیان بایستی داشته باشند،هدف من مشخصه و در همین مسیر دارم حرکت می کنم تفاوتی نمی کنه چه اشخاصی مقابل این طرز فکر بایستند یا نظر مخالفی باهاش داشته باشند.این رو شما می تونستید از بند سوم نوشته من متوجه بشید و نیازی به این همه بحث نبود به واقع.
    دو اینکه من و شما در میزان نامطلوب بودن وضعیت حال حاضر کشور با هم اختلاف نظر داریم شما تصور می کنید فضا کاملا دیکتاتوری هست و تاکیدتون هم روی شخص رهبر قرار گرفته.خب از نظر من اینطور نیست که وضعیت کشور ما اینقدر ها هم بد باشه.ایران در کنار ترکیه و اسرائیل با شاخص های دموکراسی جز دموکرات ترین کشورهای خاورمیانه هستند.(اگرچه من اسرائیل رو به به عنوان کشور به رسمیت نمی شناسم،ولی توی تحلیل ها اینطور برآورد شده در خصوص سیاست های داخلی اش)اگر توی این کشور دیکتاتوری و دیدگاه رهبری دیدگاه غالب بود خاتمی به قدرت نمی رسید و هشت سال کار اجرایی نمی کرد،هاشمی رفسنجانی ملاقات های متعدد با مقامات آمریکایی نمی تونست انجام بده،و برجام به امضا نمی رسید.حتی احمدی نژاد چهار سال دوم ریاست جمهوریش رو بر مبنای مقابله با رهبر گذاشت و دست دوستی به سمت آمریکا دراز کرد (اگرچه این قضایا چندان رسانه ای نشد و شما بایستی به کتاب حسین موسویان دیپلمات سابق ایرانی مراجعه کنید و کتاب هایی از این دست)اوباما این دست دوستی رو رد کرد و برای رهبر نامه نوشت و پاسخ دریافت کرد.سه جریان فکری در ایران حاکمه در همین زمینه رابطه با آمریکا یک تفکر معتقده به هیچ وجه نباید مذاکراتی صورت بگیره به این جریان می گن جریان شریعتمداری.جریان دوم موافق و خوشبین تفکر خاتمی و هاشمی رفسنجانی.جریان سوم موافق مذاکره هست اما بدبینه تفکر رهبری.سیاست خارجی ما در تمام این سال ها و دوره های ریاست جمهوری بر همین مبنا پیش رفته.سیاست داخلی رئیس جمهور هایی هم که تا الان سرکار آمدند بر همین مبنا با هم متفاوت بوده و شما نمی تونید همه رو شبیه هم ببینید وقتی تشابهی در عملکرد ها نیست،پس دیکتاتوری حاکم نبوده.شاید بگید حرف من چه ارتباطی به سیاست خارجی و رابطه به آمریکا داشت؟!مثالی بود این ارتباط با آمریکا تا با وجه ساختار سیاسی ایران و جریاناتی که وجود داره آشنا بشید،این رویه سه تفکر در سیاست های داخلی هم حاکمه.رهبر ایران دیدگاه هایی داره این دیدگاه ها گاهی در بین مردم قابل پذیرش و گاهی نیست.وقتی سه جریان قدرت وجود داره همه این سه جریان در اتفاقات تلخ و شیرینی که اتفاق افتاده سهیم هستند شما می خواهید زندانی های سیاسی رو به رهبر نسبت بدید می تونید این کار رو انجام بدید،ولی خوبه بدونید جریان اطلاعات و امنیت در ایران بخشی اش در دست دولت و بخشیش در دست رهبر.شما شاید اسم اطلاعات رو شنیده باشید و اسم ضد اطلاعات رو نشنیده باشید این سازمان در مقام رسیدگی به تخلفات اطلاعات هست.مقصر یابی و پیدا کردن متهم در اتفاقات 88 کار چندان ساده ای نیست و من واقعا اطلاعی در مورد دست داشتن یا نداشتن رهبر در این جریانات ندارم.چون واقعا سیاست یک جایی به مسائلی می رسه که خیلی پیچیده هست.
    ولی در کل من هم توافقی با خشونت بر علیه مخالف و بستن فضای نقد و...ندارم و معتقدم جریان اصلاحات که مدعی آرمان آزادی حتی اگر خودش عامل نباشه بر بستر همین ادعاش میشه پیش رفت و از این فرصت استفاده کرد تا به عقب برنگردیم از وجه اینکه جریان های مخالف رو در اقلیت و سکوت  خفه کنیم.اگر ملاک آزادی هست فرقی نمی کنه چه کسی یا چه حزبی مقابل این تفکر بایسته

  • مجید مویدی
  • .
    من تهمتی نزدم
    اگر زدم بفرمایید کجا بوده تا حداقل کاری که از دستم بر میاد (معذرت خواهی) انجام بدم
    به نظرم اگر تهمتی در کار بود ، اون بود که شما گفتید من متعصبانه برخورد میکنم در حالی که جوابی نگرفته بودم که بخوام با ذهن باز برخورد کنم
    خودم رو حق پنداشتم چون منطق میاوردم و بدون اینکه جوابی بگیرم باهام مخالفت میشد

    در مورد میزان دیکتاوری بودن فضا خیلی حرفا برای زدن هست که من حرفایی که شما زدید رو البته قبول دارم
    توی یک پست هم در مورد خوبی های جمهوری اسلامی نوشتم
    البته پست بعدیش بدی هاش بود

    جوابی که بلاخره حاضر شدید بدید ، بسیار کامل و خوب و تامل برانگیزه
    خیلی وقت بود از یه طرفدار جمهوری اسلامی یه جواب درست نشنیده بودم
    ممنون
    همون بخش " میزان اختلاف سر وخامت اوضاع کشور" عاملی هست که در کنار اینکه جوابتون رو خوب میدونم قبولش ندارم
    این مطلب هم فکر نمیکنم ربطی داشته باشه که بخوام زیرش کامنت در مورد بخش بخش بدی ها و دیکتاتوری ها بذارم

    در اخر
    در مورد تیریبون که گفتید شما هم مخالفید
    توی متن خونده بودم
    ولی توی کامنت ها مخالفش رو حس کردم برای همین بحث به اینجا کشید

    ای کاش همیشه افراد اگر حرفی دارن درست و راحت بزنن نه اینکه توی یک هاله نگه دارن و طرف مقابلشون رو قابل ندونن
    بحث شما هم نیست
    خیلیا اینجورین متاسفانه

    به هر حال قسمت اخر صحبت خیلی خوب بود
    خوشحالم که بلاخره نظر و منطق طرف مقابلم رو توسنتم بشنوم
    موفق باشید
    یاعلی
    پاسخ:
    پیش فرض شما در مورد اینکه دموکراسی رو برای کوبیدن نماینده مشروع مردم بازیچه کردم.این پیش فرض توی کامنتای شما روش تاکید میشد.می تونستید مفروضاتی دیگه ای داشته باشید اما انتخابتون این بود.قصدم گلایه و کشدار کردنش نیست،توضیح دادم تا بدونید علت واکنشم بی دلیل نبوده همین.

    امید که مفید بوده باشه.ممنونم سلامت باشید.
    برداشتم از بی پاسخیتون بود
    ولی خوب توجیهه
    نباید پیش قضاوت کرد
    شما بذارید به حساب خستگی و نامیدی و البته عصابنیت از جواب نگرفتن
    اینم توجیهه بازم
    من بابت تهمت زده شده معذرت میخوام
    پاسخ:
    خواهش می کنم دیگه رنجشی نیست.
    :)
    زمر جان، من تازه الان وقت کردم کامنتا رو خوندم. بحث، خوب بود.
    فقط اینکه زمان خاتمی رو دقیقا یادته؟ یا حاصل خونده ها و شنیده ها و دریافت هاست؟ من با خود ِ شخص خاتمی مشکل زیادی ندارم. اصلا هم مخالفش نبودم، اما بعد از انقلاب، از نظر سیاسی، خفه تر و سیاه تر از دوره خاتمی نداشتیم دوست من. نمایش های شعاری ای که به عنوان آزادی بیان و نقدپذیری و گفتگوی تمدن ها بوجود اومد، اجباری بود، تا تلفات این خفگی دیده نشه!
    پاسخ:
    سیاست رو هرچقدر ازش بگیم باز یه چیزایی رو نگفتیم
    بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
    @ دکتر میم 
    سلام  ببخشید من بعنوان کسی که تو اون دوران بودم میگم 
    من یادمه آزادی ببان رو خاتمی آورد حتی آزادی پوشش رو خاتمی آورد !
    ما تو مدرسه که میرفتیم باید فقط پوشش مون مانتوی مشکی با کفش مشکی یا نهایتا صورمه ای بود خاتمی که اومد حتی تو نوع پوشش مدرسه ها هم تحول ایجاد کرد .
    و همیشه به همه میگم خداوند عمر با برکت بهشون بده که حداقل تو نوع پوشش مدارس و دبیرستان ها یه تحولی نو ایجاد کرد بماند تو آزادی بیان تو مطبوعات و حتی جامعه  هم این بستر رو آماده کرد .
    با این وجود مخالفین سعی داشتند این اتفاق نیافته و شکل نگیره !
    حتی یادمه نزدیک پایان هشت ساله ریاست جمهوری  آقای خاتمی یادمه یکی از خبرنگارهای روزنامه کیهان در مورد نبود یا فقدان این آزادی بیان تو کنفرانس خبری اون زمان آقای خاتمی ،انتقاداتی به اینکه آزادی بیان نیست و ..‌. حرفایی زدند که پدر من (که خودش هم طلبه بوده)  همون لحظه یادمه گفت : اگر آزادی بیان وجود نداره پس چطوره که شما قشنگ به یه روحانی دارین توهین میکنین ؟و قشنگ رو بروش دارین حرف میزنین ؟
    تو اون فضای بسته ای که مردم نمیتونستن حتی رو در رو با شخصیت های روحانی و طلبه انتقاد کنند و حرف بزنند 
    پس لابد هست  شخصیت روحانی که هیچوقت نمیتونستن بهش خرده بگیرن اونوقت تو اون کنفرانس خبری این جناب خبرنگار روزنامه کیهان که خیلی هم حرفاش تند و خشن بود و توهین هم حتی میکرد (حتی من قیافه ای اون آقای محترم روزنامه کیهان یادمه )وقتی اینو گفت خاتمی هم همین پاسخ رو بهش دادند و گفتند اگر آزادی نیست و نبود شما اینجوری خیلی قشنگ در مقابل من روحانی (طلبه ) اینجور حرف نمیزدین پس آزادی هست که شما خیلی قشنگ و رک حرفاتون مطرح کردین !
    آقای دکتر میم پس این آزادی رو اتفاقا همون آقای خاتمی آورد که اگر نمی آورد الان یه مداح نمی اومد تو تریبون نماز به یه شخصیت طلبه اینجوری تند صحبت کنه !
    بقول پدرم: قبل خاتمی هیچ کس حق نداشت به طلبه جماعت حرف بزنه و مستقیما بهش حتی نگاه کنه ولی تو دوران خاتمی این بستر فراهم شد که اگر انتقادی هم به طلبه ها هست بدون ترس بیان بشه !
    حتی اگر اشتباه نکنم فیلم مارمولک که ساخته شد تو اون دوران بود ولی با وجودی که مجوزش رو از فرهنگ‌ و ارشاد گرفت یا (حداقل تو زمان وزرات آقای خاتمی تو فرهنگ و ارشاد )ولی طلبه های دیگه حوزه های علمیه موافقت نکردند که این فیلم تو سینما پخش بشه و بعد از اکرانش دستور توقفش صادر شد!
    پس اگر منصف باشیم و بدون هیچ گونه گرایش سیاسی منصفانه باید بگیم تو دوران خاتمی بود که آزادی بیان معنا گرفت.
    ببخشید من باب کامنت تون صحبت کردم بعنوان یه شخص مطلع از اون دوران اومدم گفتم :)



    +
    صبا بانو سلام و  ببخشید بابت پرحرفیم :)
    [***** *** **** ** ** ** ** **** ***** **** 
    ***** ** ** ***** ***** ** ** ****** **  *** ***** ** ****
    *** *** **** ** **** **** ** **** ***** ****
    ***** ***
    *** ***** *** ***** *** *** *** *** ***** **** **]
    بابت پرگوییم منو ببخشید و لطفا جملات داخل پرانتز یا کروشه رو سانسور کنین ممنونم ^__^
    ممنونم :)
    پاسخ:
    سلام خواهش می کنم
    اینو بگم پدر من مخالف صد در صد جناب خاتمی بودند :)
    و تو هر دو دوره به ایشون رای ندادند :)
    ولی خب اونموقع منصفانه اون حرف رو  زدند :)
    عوضش داداش بزرگم‌ موافق خاتمی بود :)
    یعنی یک در میون تو خانواده مون تو اون دوره یا مخالف خاتمی بودند یا موافق ^__^



    +
    صبا جان بازم ببخشید منو :)
    اینو یادم رفت بگم :)
    ببخش مزاحم وقتتون میشم :)




    پاسخ:
    نیاز به عذرخواهی نیست،راحت باشین
    خواهش می کنم:)
    پست خوبی بود. کامنتای خوب. جوابای درخشان.
    من که این روزا بی‌رمق‌تر از اینم که موضع‌گیری کنم یا حرفی بزنم. سیاست روز هم به معنای واقعی، آدم رو آشفته می‌کنه و مرد خودشو میخواد.

    فقط درباره تریبون یه طرفه نماز جمعه و نمازعید فطر، ضمن تایید یه طرفه بودنش، به نظرم رسید علت این قضیه رو باید بین خود اصلا‌ح‌طلب‌ها و طرفداراش جستجو کرد. مسئولای اصلاحاتی و اعتدال‌گرا که فقط وقتی مسئولیت رسمی داشته باشن توی این برنامه‌ها شرکت میکنن اونم انگشت‌شمار و به ندرت! عزیزان طرفدارشون هم کلا یه بار اومدن حضور خودشون رو در نماز جمعه‌ی آقای هاشمی نشون دادن و همون یه بار،بخاطر قضیه کفش و ... مسخره‌ی خاص و عام شدن. از همه مهم‌تر،پر واضحه که اکثریت این طیف،اصلا علاقه‌ای به شرکت توی نماز جمعه و این برنامه‌ها نداره،و اصلا حضور خودش رو نشون نداده که حالا بخواد بگه منم هستم و تریبون می‌خوام! برعکس حزب‌اللهیا که حتی تفریح و شادی خودشون رو توی این قضیه میدونن و خیلی راحت میشه گفت 100درصد مخاطبین این تریبون،قشر حزب‌اللهی و اصولگراس! پس اینکه تریبون نماز جمعه یه طرفه باشه اصلا عجیب نیست! و بله مطیعی‌ها هم توی همین تریبون شعرخوانی می‌کنند و تشویق می‌شوند.
    پاسخ:
    به این نکته توجه نکرده بودم.
    با کفش آمده بودن برای نماز رو یادمه:))
  • آقاگل ‌‌
  • بیشتر از خود پست کامنت های پست برام جالب توجه بود. 
    خیلی پست پرمایه ای از آب در اومد. :)

    پاسخ:
    :))
    واران
    منظورم پوشش ظاهری و دوتا کنفرانس خبری نبود. ببین، هرررر کسی رییس جمهور باشه، این آزادی های ظاهری مسیر خودشو میره، اگه خاتمی هم نبود ، پوشش ها کم کم ازاد میشد، اگه شریعتمداری هم ده سال رییس جمهور بود، بازم این نوع آزادی ها مسیرش بسمت دلخواه شدن و بازتر شدن (مثل حجاب) میرفت. مگه احمدی نژاد نبود؟! مگه دوران احمدی نژاد ازادی های ظاهری رو به خفقان رفت؟؟! 
    کاش تهران بودی، یه حرفایی رو توی جمع دورهمی بهتر میشه زد ⁦:-)⁩

    پاسخ:
    از همین تریبون از دکتر بابت پاسخگویی تشکر می کنیم:))
    @
    دکتر میم 
    سلام 
    ما که تو دورهمی ها بودیم کسی ما رو تحویل نگرفت جز فاطمه :دی :)) 
    ایشالا سال ۹۷-۹۸ اگر قسمت شد میایم حرفای شما رو تو دورهمی های بعدی اگر قسمت بود  در اینمورد گوش میکنیم :))


    +
    ولی من همچنان میگم تو دوره آقای خاتمی آزادی بود ولی یه گروهی اجازه نمیدادند  این آزادی بیان زیاد بشه !
    نه فقط تو اون کنفرانس هاش یا در نوع پوشش ها ! 
     ما تو دوره قبل خاتمی نوع پوشش تو مدارس اونقدر بسته بود که وقتی اعلام شد مدارس میتونن مانتوهای رنگی رنگی بپوشن فکر کنین من یا حتی خواهرام تا سال ها سختمون بود که حتی یه کفش رنگی بپوشیم !!
    تازه این آزادی پوشش مون بود که کم کم رنگ و بوی پیدا کرد.
    درسته تهران نبودم ولی خواهر من ساکن تهران بودند و تا حدودی با آزادی هایی اون دوران واقف بودم :)
    ولی دوران احمدی نژاد رو نمیدونم راستش چون زمانی که احمدی نژاد ریس جمهور شد فقط میدونم یه نوع خفقان سیاسی تو کشور حکمفرما شد حتی تو همون تهران که من گاهی می اومدم اون رو دیدم .
    بنظر من آزادی ها ربطی به دولت های مختلف زیاد نداره بلکه به خود نظام و کلیتش ربط داره !
    اگر کل نظام هر نظامی نه فقط ایران موافق آزادی های بیشتر باشه اونوقته که آزادی معنا پیدا میکنه :)
    تا ما رو کت بسته نگرفتن فعلا این بحث رو می بندیم :)
    ممنونم از پاسخگویی تون :)
    و 
    ممنونم از صبا جان :)
    و سلام :)

    پاسخ:
    سلام واران جان
    سال 97-98؟!چرا این قدر دور:))
    خواهش می کنم.
  • کِلاَوس بُودلِر
  • سلام! :))

    من فقط یه سری چیزهایی راجع به کامنت‌ها به نظرم رسید، ریپلای‌های شما، که شاید بد نباشه بگم. ضمنِ اینکه، با پست کاملاً موافقم. اون شعر رو توهین نمی‌دونم هرچند زوایه‌ی زیست که بیشتر توضیح داد، می‌شه فهمید چرا بعضیا میگن توهینه اما به نظرم توهین نبود. بی‌جا بود. بی‌پایه بود. اما توهین نبود. فرصتِ برابر هم چیز خوبیه :))) بد نیست بهمون بدن! :))) حالا بریم سراغِ کامنت‌ها! D:

    من دو تا نکته رو چون همزمان با شما موافقم ولی میخوام پیشنهاد کنم قضیه رو به دیدِ دیگه‌ای ببینین، بیان می‌کنم.

    1. راجع به هاله‌ی مقدس و این‌که روحانی الان به وضعیتِ غیرقابل انتقادی رسیده هم موافقم هم مخالف. ببینید، تا حدّی این جمله درست هست، که "مردم" روی روحانی حساس شدن و کوچک‌ترین چیزها رو خیلی جدی می‌گیرن اما از طرفی به هیچ عنوان صحیح نیست که کسی انتقاد نمی‌کنه در حال حاضر. رسانه‌های اصولگرا که بدیهیه، حتی رسانه‌های اصلاح‌طلب هم، در ابعاد کوچکتر و کمتر، از دولت انتقاد می‌کنن. (همین دیروز ویدئویی پخش شد که یکی از آقایون حزب الله داشت از عاداتِ «دلستر الکلی» خوردن روحانی حرف می‌زد. همچنان هم نقد هست و هم چرت و پرت.) اما به نظرم دلیلِ به وجود اومدن این وضعیت، خیلی ساده‌ست و بیشتر از این‌که تقصیرِ روحانی باشه، به خاطرِ جریان‌های مخالفِ ایشون و مقام رهبریه.
    خاتمی در بین ملت ایران خیلی محبوبه. همه این رو می‌دونیم؛ همونطور که تونسته به شدت روی انتخابات‌های پسا76 (به غیر از 78 مجلس و 84 ریاست جمهوری) تاثیر بذاره. دلیل این محبوبیت تا حدّ زیادی مرهون و به خاطرِ زاویه‌ای هست که ایشون و جناحِ منتسب به ایشون، سال‌های دهه هفتاد با رهبری گرفتن. حقیقت اینه که در بین اکثریتِ مردم، زاویه‌ی بیشتر با رهبری، عموماً به معنای محبوبیته. حالا درست یا غلط. روحانی هم از پیش از انتخابات، تغییری در گفته‌هاش ایجاد کرد؛ به سمتِ جبهه‌ی اصلاحات حرکت کرد و مستقیماً در سخنرانی‌ها جوابِ رهبری رو داد و یا هواییِ اینستاگرامی زد. همزمان رهبری هم 1- تبریک نگفت 2- اون صحبت‌های سخنرانیِ بنی صدر و #مخاطب_بایدها رو گفت و ایشون هم کمی به این قضیه دامن زد. طبیعیه که بین مردم محبوب‌تر بشه روحانی.
    اما منم کاملاً موافقم که به سودِ ماها نیست این مقدس کردن روحانی. به هیچ عنوان! باید تمامِ صحبتمون این باشه که مطیعی می‌تونه و حقشه هر چیزی می‌خواد بگه (من شخصاً از طرفدارانِ هر گونه انتقاد یا توهین یا فحش یا هرچیم.) اما چرا مثلِ مطیعی، هالو (عالی پیام) نتونه در شبکه یک سیما شعر بخونه؟ چرا جریان‌های چپِ خفه‌شده نتونن نماینده داشته باشن؟ صدا داشته باشن؟ صدای ما کجاست؟

    2. یه نکته‌ی مهم هم گفتی توی یکی از ریپلای‌ها: که روحانی (و امثال روحانی) 78 فیلان کردن و 88 بیسار و باز هم تغییر می‌کنن. با این گزاره، تا حدّی موافقم. در تغییرِ بخشِ کثیری از جبهه‌ی راستِ اون زمان و خط امامی‌ها و امثال اون‌ها شکی نیست. اصلاً روحانیِ راستِ میانه به کنار! چپ‌ها و دوم‌خردادی‌ها هم گذشته‌ی جالبی در دهه شصت نداشتن. ولی من این رو به سادگی‌یی که شاید شما ببینی، نمی‌بینم.
    یک وضعیتی وجود داره در سیاست، به نامِ وضعیتِ انقلابی. آرنت توی کتابِ انقلاب، مفصل راجع به انقلاب و فضای پساانقلاب صحبت می‌کنه. انقلاب‌ها عمیقاً بر روح و روانِ مردم‌ها و سیاست‌مدارانشون اثر می‌ذارن. انقلاب‌ها، ناخواسته انسان‌ها رو رادیکال می‌کنن و میانه‌روها و اصلاح‌طلب‌ها رو به گوشه‌ای می‌رونن. (توجه کنیم به عاقبتِ بسیاری از روحانیونِ اول انقلاب که به دلیل نداشتن همین مشی و منش انقلابی، حذف شدن) من تعاریف زیادی از مردمِ عادی شنیدم که اوایل انقلاب، همدیگه رو لو می‌دادن؛ خودشون فضا رو می‌بستن. طبیعیه که سیاستمداران هم همینطوری باشن.
    نمی‌خوام اشتباهات و چه بسا جنایاتِ دهه اول انقلاب رو توجیه کنم (که ممکنه بدستِ امثال روحانی انجام شده باشه.) بلکه می‌خوام بگم، در دهه‌ی 60 وضعیتِ خاصی وجود داشته که سیاسیون اصلاحاتیِ امروز، از اون، نادم‌ن. مثلاً شما به تاج‌زاده و اعضای سازمان انقلاب اسلامی نگاه کنید؛ تاج‌زاده و نبوی و آغاجری و غیره، عملاً برای تندروی‌های دهه 60 عذر خواهی کردن. (تاج‌زاده به عنوان یکی از چهره‌ی شاخصِ اصلاحات و خصوصاً جناحِ چپِ خفه‌شده، بارها عذرخواهی کرده.) بسیاری از روحانیون، تغییر روش و منش دادن. با دور شدن از فضای انقلابی اون زمان، این‌ها هم عوض شدن.
    البته که این به این معنی نیست که کسی برای قدرت یافتن این کار رو نکرده و همه فی‌سبیل‌الله عوض شدن. نه! بخشی، واضحاً تغییر کردن از نظرِ ایدئولوژیک اما بسیاری، مثلِ روحانی و یا هاشمی رفسنجانی، همزمان که واضحاً تغییراتِ گفتمانی داشتن، فهمیدن که دیگه نمی‌تونن روی بخشِ انتصابی حساب کنن و به مردم روی آوردن!

    فقط خواستم بگم که آدم‌ها خصوصاً سیاست‌مداران رو باید تحتِ شرایطشون درک کرد و بعد باتوجه به اون توضیح داد. سیاست‌مدار، به هر حال، قصدش باقی موندن در قدرته. اما چرا ما چنین بازنگری و چنین تغییر عقیده‌ای رو از جناحِ راست نمی‌بینیم؟ جناحِ چپ، تا حدّی به مردم برگشتن هرچند یکی از دلایلِ اون، قدرت باشه.

    با «زمر 53» تا حدّ زیادی و بر سر خیلی چیزها موافقم. مشکل ایشون اینه که خیلی باینری و سیاه-سفید می‌بینه. به قولِ خودِ شما، همین الان باید احمدی نژادی باشه اگه تنها دلیلش برای حمایت از روحانی، تنش ایشون و رهبریه. (هرچند که یک اتفاق بسیار بی‌نظیر داره میفته و یه سری از احمدی‌نژادی‌ها عملاً دارن پله‌پله «اپوزوسیون» می‌شن. یه سری صحبت‌هایی می‌کنن که خیلی باحاله. دی: )

    در نهایت هم به نظرم نیاز مبرمی داریم به یک سری احزاب جدید. اصلاحات، امروز، زیادی رانتی شده؛ دخترِ صفدرها زیاد شدن. راست‌ها هم که وضعشون مشخصه. متاسفانه این دوقطبی، برای نظام، در نهایت، چیزِ بدی نبوده و در حقیقت، میدان دادن به مخالفین و تحول‌خواهانِ مسالمت‌آمیز (که قصد براندازی ندارن اما تغییرات پایه‌ای مدّ نظرشون هست) برای نظام سنگین‌تر از حفظِ این دو قطبیه. و بیچاره مردم! :(

    پ.ن: من معیارِ سنجشِ دموکراتیک‌بودنِ ایران، از دیدِ شما، و معیار قیاستون با ترکیه و اسرائیل رو نمی‌دونم. من صرفاً یک معیارِ سنجش می‌شناسم و اون هم Democracy Index هست که طبقِ داده‌های سالِ 2016، ایران رتبه‌ی 154 و نمره‌ی 2.34 داره - اسرائیل رتبه 29 و نمره 7.85 و ترکیه 97 و نمره‌ی 5. حتی بعضی کشورهای عربی (با اختلافِ صدمی.)، افغانستان و کشورهای شمالِ ایران، از ایران وضعیتِ بهتری از لحاظ ایندکسِ دموکراسی دارن. (راجع به برتری 50 تا 10 رتبه‌ای عراق، پاکستان و حتی عمان، تعجب نکنید. جامعه‌ی اعراب تغییرات زیادی کرده و با وجود اینکه هنوز توی همین چارت هم تمامیت‌گرا محسوب می‌شن، از لحاظِ معیارهای این شاخص، از ما به دلایلِ مختلف، وضعِ بهتری دارن. نگاهی به معیارها بندازید، می‌بینید چرا.)

     فکر می‌کنم واضح باشه چرا ما اینقدر پایینیم، نه؟
    در نروژ و بریتانیا و دانمارک و کشورهای 20تای اول، فرد، فارغ از عقایدش، می‌تونه وارد دولت یا بخش‌های دیگر حکومت بشه؛ می‌تونه نماینده انتخاب کنه؛ و در هر حقیقت تمام اقشارِ جامعه، نماینده دارن؛ بخشِ انتخابی، قدرت مطلق رو در اختیار داره و مثلِ ایران، دوگانگی حاکمیت ایجاد نمیشه (بین انتصابیِ قدرت‌مندتر اما غیرپاسخگو که با مردم سر و کار نداره و انتخابیِ ضعیف‌تر اما پاسخ‌گو که هر چند در موردِ خیلی چیزها واقعاً عاجزه اما باید هر سری وارد کارزار انتخابات بشه و به مردم وعده بده.) و خیلی ویژگی‌های دیگه که ما ازشون بی‌بهره‌ایم.
     (مثلاً شما، «یک جوان هندی چپ‌گرا» رو با یک «بهایی یا حتی سنّیِ موافق رابطه با غرب» عوض کن. اولی، شانسِ بالایی داره رهبر یکی از بزرگ‌ترین احزابِ کانادا بشه، دومی (اگر بهایی باشه) حق تحصیل هم نداره و اگر سنی باشه، از همه سمت فشار می‌آرن که عزل بشه.
    یا یه مثالِ دیگه؛ یک حزبِ جمهوری‌خواهِ تجزیه‌طلب رو فرض کنید. این حزب، در بریتانیا، باوجودِ تلاش آشکار برای تجزیه، می‌شه SNP و شین فین. که اولی، سومین بزرگترین حزب بریتانیاست و دومی، 7 صندلی در پارلمان داره. توجه کنید، تجزیه‌طلب هستنا! ولی در پارلمانِ کشور حضور و قدرت بالایی دارن. همچین حزبی با چنین رویکردی، از کردستان یا خوزستان یا سیستان، -فارغ از اینکه تجزیه درسته یا نادرسته یا هرچی- چه جایگاهی در فضای سیاسی ایران داره؟) همین‌ها یک کشور رو متکثرتر و دموکراتیکتر می‌کنه!

     در حالی که مثلاً، قشر کثیری (مثلاً همین رای‌ندهندگانِ امسال که من پای صحبت خیلی‌هاشون نشستم در جریان انتخابات.) در ایران، هیچ نماینده‌ای ندارن و حس می‌کنن از حاکمیت بیرون رانده شدن. (دلیلِ اپوزوسیون شدنِ احمدی‌نژادی‌ها هم همین حذف و انزوایِ نماینده‌ـشون هست.)
    لینک: http://www.eiu.com/topic/democracy-index

    شـرمنده که طولانی شد و کمی شلخته نوشتم! :)
    پاسخ:
    5:01ساعت
    سلام برا اینکه  دستم نخوره یک وقتی اشتباهی کامنت شما پاک بشه و شرمندگی بمونه کامنت  رو تایید کردم اما برای پاسخ بایستی صبر کنید:)
    #در_انتظار_پاسخ
    کامنتتون خیلی طولانی بود حقیقتا ولی شلخته نبود منسجم بود روند مقدمه چینی و نتیجه گیری.ولی مشخصه خیلی ذهنتون درگیر این قضایا هست:))
    اولا که تو پاسخ دکتر هم گفتم سیاست اینقدر گسترده ست که هر چقدر ازش بگی یک چیزهایی رو نگفتی و این هم خوبه و هم نیست از این جهت خوبه که به شما اجازه مانور می ده و منعطفه برای کسب آگاهی واز این جهت بده که هرچقدر صحبت کنیم ناکافیه و یک بدی دیگه اش اینه که خیلی راحت میشه برای مردمی که مطالعه ندارند فکت هایی رو آورد و دیدگاه ها رو تغییر داد تا سبد رای یکی رو نسبت به دیگری سنگین تر کرد.
    دوما در مورد واژه "مردم" و حمایت از روحانی حساسیتشون و...علت حساسیت مردم یکیش قاعدتا به خاطر فضای رسانه ای هست که نمیشه قدرتش رو نادیده گرفت شما الان در بورکینافاسو یک اتفاقی بیفته مردم اینجا با خبر میشن لایک و دیسلایک می کنن و شروع می کنن به واکنش نشون دادن.از طرفی این حساسیت رو نمی شه به حامیان روحانی منحصر کرد.یا بهتره بگم تصور کنیم همه مردم حامیان روحانی هستن و وقتی بهش حرفی زده می شه جماعتی موضع می گیرند .یا اون هایی که موضع می گیرند یا موافقند همه از حامیان هستند.چند میلیون به ایشون رای ندادن که اونها هم مردم بودند و چند میلیون اصلا در انتخابات شرکت نکردند که اونها هم مردم هستند.این وسط یک نفر شعری خونده چند نفر توئیت زدن در طرفداری و چند نفر توئیت زدن در مخالفت از یک قضیه خرد به خاطر پر سرو صدا بودنش نمی شه نتیجه کلان گرفت.خطاب من هم به اون افرادی بود که این قضیه رو نه از باب دغدغه برای منحصر نبودن تریبون به جریان خاصی،که از باب قداست روحانی دارند پیگیری می کنند.یک تصور فانتزی هم در بین این افراد میبینم که قصد دارند روحانی رو با پشتوانه رای چند میلیونی مردمی جایگزین رهبر نشون بدن این طرز تلقی در موضع گیری های اخیر روحانی هم دیده میشه که واکنش هایی رو از سمت جناح های فکری مخالفش داشت.علتش اینه که تحلیلی که روی آرای کسب شده روحانی داره صورت می گیره غلطه .برداشتشون اینه که هرکسی به روحانی رای داده به رهبر نه گفته در حالی که دلایل رای آوردن روحانی بی برنامه گی رقیبش،نگرانی مردم از جنگ،سابقه چهارسال ریاست جمهوری و آشنا بودن تصویر،تیم تبلیغاتی قوی،حمایت هنرمندان،حمایت دانشگاهیان و...بوده.دلایل رای آوردن یک کاندید ریاست جمهوری متنوع و متفاوت هست و نمیشه فقط یک دلیل رو ذکر کرد و اون رو به همه مردم منتسب کرد.ضمن اینکه من متوجه نمیشم بر اساس چه شاخصی اصلاح طلب ها (برخیشون البته)تصور می کنن حامیان رهبر ایران تعدادشون کمه؟!چه آماری گرفتن؟!شکل این استدلال من رو یاد جریانات 88 می اندازه که همسر موسوی گفت داماد لرستان لرستان که دامادش رو رها نمی کنه به یکی دیگه رای بده.
    سه اینکه من این آدرس سایتی که شما دادی رو باز کردم اما متوجه نشدم کدوم قسمت بایستی مراجعه کنم برای رده ای که شما اعلام کردید.اما منبع من از کتاب سیاست بین المللی در خلیج فارس:تبارشناسی فرهنگی نوشته آرشین ادیب مقدم بود که البته این سه کشور رو در خاورمیانه دموکرات تلقی می کرد نه در قیاس با سایر کشورهای دنیا و در این میان اسرائیل رو دموکرات تر از اون دو می دونست ولی در کل می گفت این سه کشور.توی کتاب بوزان هم اشاراتی از این دست دیدم کتاب مناطق و قدرت ها  و مابقی کتاب ها در حوزه خاورمیانه که اسامیشون خاطرم نیست.بهرحال منظور من ایده آل بودن وضعیت دموکراسی در کشورمون نیست.ضمن اینکه شما بایستی این رو در نظر بگیرید که ایران پس از انقلاب به خاطر رویکرد نه شرقی نه غربی که داشت از سمت مجامع بین المللی در انزوا قرار گرفت و به رسمیت شناخته نشد و آمار ها گاهی با سوگیری هم همراه هست ضمن اینکه باز تاکید می کنم این فضای در حال حاضر با ایده آل ذهنی ام فاصله داره.
    هشت سال دوران خاتمی هشت سال دوران هاشمی رفسنجانی و هشت سال هم دوران روحانی به قدر کفایت صدای شما رو در برگرفته.صدای احمدی نژاد ها کلا هشت سال بود که به دلایلی مثل ناکارآمدی خود رئیس جمهور و هجمه گسترده جناح های کارگزاران و اصلاح طلبان به خاطر اینکه وابسته به هیچ کدام از جریان ها نبود باعث شد کاملا از تاریخ حذف بشه.اگر پشتوانه قدرت قوی نداشته باشی در چرخه قدرت سقوط می کنی.بهرحال صحبت های آقای هاشمی رفسنجانی که گفتند کاری می کنیم که احمدی نژاد به فحش تبدیل بشه به واقع امروز میبینیم که محقق شده.ضمن اینکه احمدی نژاد چه حرف و هویتی برای ارائه داره دیگه؟!به قدر کافی فرصت داشت.آزموده را آزمودن خطاست.
    درمورد اینکه رهبر تبریک نگفته روحانی فلان حرف رو زده بعد رهبر جوابش رو داده و...این ها هست باهم زاویه دارند.این قضیه حل شدنش دو طرفه ست چرا رهبر  باید از مواضعش به نفع روحانی کوتاه بیاد؟!چرا روحانی رویه اش رو تغییر نده؟!بهرحال در مقابل هر خواسته ای،خواسته دیگری وجود داره شما تصور نکنید که رهبر ایران همینجوری از خودش موضع میگیره مطمئن باشید صحبت های ایشون هم پشتوانه مردمی داره.
    تغییر مواضع سردمداران اصلاحات هم برام قابل باور نیست و اون رو در همون مسیر قدرت طلبی برداشت می کنم همونطور که برخی اصول گراها/اصلاح طلب ها همین الان شب می خوابن صبح پا میشن تبدیل میشن به اصلاح طلب/ اصول گرا
    به نظرم بایستی این دوقطبی شکسته بشه و گروه های دیگر هم تلاش کنن...این خاندان گرایی که فضای سیاسی رو مسموم کرده و داره تحلیل می بره بایستی تغییر بکنه دیروز داشتم به دوستی می گفتم فضای سیاسی امروز قابل مقایسه با دوره های قبل نیست پیش ترها سر این چیزهای پیش پا افتاده بحث نمی شد.فضا دانشگاهی تر بود اما متاسفانه اهل فکر و فن رو از عرصه سیاست کنار گذاشتن یا بهتره بگم مدت هاست چهره شاخصی رو در این میان نمی بینم.
    با مابقی صحبت هاتون هم یا موافق بودم یا نکته خاصی نداشتم برای گفتن.

  • کِلاَوس بُودلِر
  • [ذهـنِ من در یک حالتِ متداوم از درگیری و چالش سیاسیه؛ از این خبر به خبر بعدی. از این مسئله به بعدی. از این بحث به بعدی. این مقاله به بعدی. مشخصاً تاثیرِ زیادی روم گذاشته. :))) ]

    [به تلاش نیست. نظارت استصوابی، نهادهای امنیتی و قوه‌ی قضا، هر تلاشی برای یک اَکت سیاسیِ جمعی و حتی فردی رو سرکوب میکنن. ریشه‌ها رو عملاً می‌خشکونن! و ایضاً اینکه بسیاری از جریان‌های زیرزمینی و غیررسمی، حاضر به پذیرشِ چیزی مثلِ «التزام عملی به فیلان» نیستن. در کل، اگر به تلاشِ باقیِ احزاب بود، واقعاً وضع فرق میکرد و من، با یقین به شما میگم، به «تلاش» نیست. متاسفانه! بگذریم...]

    راجع به عدمِ باورپذیریِ این «تغییر نگرش» و تغییر گفتمانی، خُب... حقیقتش، صحبتِ خاص و یا استدلالِ قانع‌کننده‌ای شاید نداشته باشم. تطوّر سیاست‌مدارهای ایرانی از اون نکاتِ جالبِ سیاست هست برای من که خب هنوز هم مطالعه‌ی خاصی راجع بهش نداشتم. پس فعلا، شما را به عقیده‌ی خود و من نیز! :)))

    اما، راجع به دموکراسی ایندکس:
    سری به صفحه‌ی ویکیپدیا بزنید، کم‌دردسرتر، لیست رو پیـدا می‌کنید:
    https://en.wikipedia.org/wiki/Democracy_Index
    صحبتِ من در نفیِ این صحبت بود که اساساً سه کشوری که گفتین قابل قیاس هستن. واقعاً نیستن! خواستم بگم، در منطقه‌ی خاورمیانه، "باتوجه به معیارهای این شاخصِ به خصوص"، بسیاری از کشورها وضعیتِ بهتری از ایران دارن. معیارها این‌هان؛ «پروسه‌ی انتخابی و تکثر» «کارکرد دولت» (که مشخصاً ایران نمره‌ی بسیار پایینی به دلیل همون پارادوکسی که گفتم میگیره.)، «مشارکت سیاسی»، «فرهنگ سیاسی» و «آزادی‌های مدنی» (که برا اسم بردن ازش، خاتمی رو تا مدت‌ها پوکوندن! دی: )

    حقیقتش، بحثِ جهت‌گیری، برای من میره توی دسته‌ی تئوری‌های توطئه. راستش اعتقادی به جهت‌گیریِ چنین نهادهای مستقلی ندارم چون عموماً هم معیارها و داده‌هاشون مشخصه و چیزی برای پنهان کردن ندارن. (این موضوع فارغ از جهت‌گیری دولت‌ها و کشورهاست. اون‌ها مشخصاً منافعی دارن. سازمان‌های پژوهشی این چنینی، بر خلافِ امثالِ FDD، نسبتاً بی‌طرفند و شفاف!) البته حرفـتون قابل بحث و ایناست ولی خب، حداقل من اعتقادی به همچین چیزی ندارم.

    اما شاید نکته‌ی مهمترتون، همون «قیاس کردن بر اساس استانداردهای خاورمیانه» باشه که هرچند کاملاً پذیرفتنیه، [و تا حدی موجه.]، ایده‌ی درستی از میزانِ حقیقیِ دموکراتیک‌بودنِ یک کشور ارائه نمی‌ده! "به نسبتِ افغانستان و عراق، مردم ایران در رفاه‌ند!" (برفرض.) خب این گزاره، یه طوریش هست D: چون افغانستان و عراق، معیارهای مناسبی نیستن برای سنجش رفاه ایران. خاورمیانه هم معیار مناسبی برای دموکراسی نیست. و اگر چنین معیاری، یعنی دموکراسی خاورمیانه‌ای، رو بپذیریم، اونجاست که دیگه اسرائیل اصلا موضوعیت نخواهد داشت؛ همونطور که دیدیم در قیاس با اروپایی‌ها و براساس معیارهای جهانی، 29ـه؛ یعنی هم‌رده‌ی امثالِ آمریکا! پس اون جمله‌ی مشخص، در رابطه با قیاسِ دموکراسی‌های ایران و ترکیه و اسرائیل، راستش به نظرم شاید خیلی دقیق و مطابق با واقع نباشه.
    تاکـید کنم که در ایران، اعتقاد دارم، دموکراسی وجود نداره. برای دفاع از این گزاره‌هم تا کامنتِ 100 هم شده حاضرم برم اما به نظرم بحثِ واضحیه و نیازی بهش نیست. به همه‌ی دلایلی که در کامنت قبل گفتم و این کامنت، ایران یک ترکیبِ بسیار پیچیده و عجیب از «تئوکراسی و توتالیترینیسم» و «دموکراسی» هست که هر طور قانون اساسی رو بسنجی، وزنه‌ی بخشِ تئوکراتیک، انتصابی و غیرپاسخگو، بسیار سنگین‌تره [و یا از یک دیدِ واقع‌گرایانه و عمل‌گرایانه، امروز، بسیار سنگین‌تر از اون چیزی هم که بوده «شده». فقط توجه بکنید به تعدد دُوَل فعال در ایران! :/ بیتِ رهبری عملاً خودش یک دولته (فارغ از اینکه وزرا اصلی رو انتخاب میکنه.) و کلی زیرمجموعه و نهاد و سازمان داره. ایضا سپاه. و بسیاری از این چیزها در قانون نیست و عرفاً در سیاستِ ایران بوجود اومده. بگذریم...] باقی معیارها مثلِ فرهنگ و مشارکت سیاسی و تکثر هم که خـدا رو شکر، نیازی به بحث در رابطه بهش نیست. وضعیتمون واضحاً خوب نیست! :(
    [اما خب شما میتونید کاملاً موجه، اعتقاد داشته باشید، وزنه‌ی بخش انتصابی و تمامیت‌گرا، سنگینتر نیست و مساویه. یا ایران اونقدرها که من میگم بد نیست و اینا، که خب به نظرِ من که صحبتتون اشتباهه :)))) اما خب، به هر حال، عقیده‌ایه! :) ]

    بسی مفیوض شدم از این مصاحبت! :)))
    [و مرسی از اونی که لینکِ اینجا رو داد! دی: ]
    پاسخ:
    خوبه که علاقه مند هستین به مطالعه اما به نظرم سعی کنید عمیق تر مطالعه کنید.
    چیزی که من در خصوص عدم پذیرش ایران در ساختار بین الملل گفتم یک واقعیت هست!ایران بعد از انقلاب به خاطر ایدئولوژی حاکم از سمت بلوک های شرق و غرب طرد شد از سمت آمریکا به خاطر اینکه متحد سابقش رو در منطقه از دست داده بود(سیاست دوستونی نیکسون)روسیه به دلیل نگرانیش در خصوص منطقه آسیای مرکزی و قفقاز که ایران در اون منطقه نفوذ کنه.از دیدگاه نظریه انتقادی بین الملل سازمان های بین المللی بر مبنای ساختار ناعادلانه ای اداره میشن و هژمون اثرگذار هست تلاش بر این هست که این شرایط تغییر پیدا بکنه.ولی این استدلالی که من برای شما گفتم در حوزه این نظریه قابل تعریفه نه توهم توطئه،خیلی ساده برخورد نکنید و به جملات دقت کنید چون فکر شده هستند.
    من ویکی پدیا رو به عنوان منبع نمی پذیرم حقیقتش.ممنون میشم به کتاب از نویسنده معتبر رفرنس بدید.
    لطف دارین ،خواهش می کنم
    کی لینک اینجا رو داده؟:))
  • کِلاَوس بُودلِر
  • من ویکیپدیا رو به عنوان منبع ندادم راستش! لیست رو از سایتِ این نهاد درآورده بود و گذاشته بود. سایتِ اصلی همونی هست که خدمتت دادم. [در لیست اصلی می‌شه اسم کشور رو سرچ کرد و نتایج رو دید. ایضا که 10 تا برتر و آخر رو هم آورده.]
    [راجع به تعمقِ بیشتر، حق، البته، با شماست! علوم انسانی، ژرف‌تر از این حرف‌هاست و شما ببخشید اگه تکبری چیزی توی کامنتم بود.]
    به تعریفتون از سازمان بین‌المللی بستگی داره. در معنایی باهاتون موافقم اما باید بدونم منظورتون از سازمانِ بین‌المللی چیه! FDD (که تشت رسواییشون چند وقت پیش از بام افتاد.) و یونسکو و یونیسف و همین «اکونومیست» همه یک حوزه‌ی جهانی رو مدّنظر دارن و زمینه‌ی فعالیت و تحقیق ـشون بین‌المللی هست اما در ذاتِ فعالیت و میزان استقلال متفاوتن. (مجموعه رسانه‌ای اکونومیست، و دقیقتر بگم، EIU، واحدِ تحلیل و پژوهش ـشون، مسئول پژوهشی این ایندکس هست. به نظرم از بحث باید کنار گذاشته بشن. یه رسانه‌ند صرفا و معیارهاشون هم مشخصه.)
    اما خب من هم گفتم که وضع در مورد دولت‌ها فرق می‌کنه؛ با سیاستِ دو رُکنیِ دکترینِ نیکسون هم آشنایی دارم. صحبتتون رو راجع به برخی، برخی از سازمان‌های بین‌المللی هم کاملاً قبول دارم؛ اما خب نظرم رو راجع به این ایندکسِ مشخص، و بعضی داده‌ها و تحقیقاتِ مشابه گفتم.

    یکی از دوستان! حالا اسم نیاریم! :)))
    پاسخ:
    پس تمرکز شما روی سایتی هست که اسم بردین،خب من آشنایی با این منبع ندارم،بایستی بررسی کنم.منابع من کتاب هایی بود که اسم بردم.
    باشه حالا اگه می خواهید نجاتش بدید،حرفی نیست:))))
    بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

    سلام

    بسی از گفتگوی ایجاد شده در کامنت ها مستفیض شدیم‎(:‎

    خواستم برای یکی دونفر پاسخ بنویسم که چون مساله شخصی میشد صرفنظر کردم.

    به عنوان یه مخاطب عام: واقعا برام سواله دوستانی که از این شعرخوانی ناراحتن، عید فطر سال پیش این سیاره نبودن؟

    *ضمن تایید کامنت دکتر میم

    وقتی آزادی بیان و خاتمی تو یه جمله میان یاد دانشگاه تهران میفتم: میدم بندازنتون بیرون‎:D‎:D‎‎:D

    ( ** ***** *** **** ********* *** ****** *** *** ****  **** ****** ** *** **** * ***** ***** **** .ممنون‎‎(:‎)

    پاسخ:
    سلام
    جای بسی خوشحالیه که مفید بوده
    آره اتفاقا شعری که پارسال خوندن تند و تیز تر بود
    واقعا خاتمی این رو گفته؟!:))